اما حس می کنم دیگ با گفتن اینا هم چیزی از دست نمیدم. دستش رو که روی میز بود، به دست گرفتم. لبخندی از ته دل زدم و گفتم: -بليط هواپيماي خارجي، با اینکه تو دیگه من رو داداش بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت ندیدی، من همیشه دوست داشتم و دارم! آیلین و بابا هم چشم انتظارتن! نمیدونی چقدر دلشون برات تنگ شده. راستی چرا اسم دخترت با آیلین خواهرمون یکیه؟ نیش خند معنا داری زد و گفت: -بليط پرواز خارجي ارزان اسمش رو انتخاب نکردم. وقتی فهمیدم، مثل تو شدم. بگذریم... پدر همتا با بليط هواپيما خارجي ارزان دنیل، دستشون تو یک چیزی بود که اگه پلیس می فهمید، مجازات می شدن. نمیدونم االن اون الکل لعنتی کجاست، ولی همه ی این اتفاقا تقصیر پدر اونه. بليط هواپيما خارجي الي گشت و پروفسور دنیل، با همایون، سر لج می افتن و دست رو همتا و آیلین می زارن.
خانواده ی بليط پرواز خارجي ارزان بودند
انقدر احمق بودن که نفهمیدن تا االن اونا خانواده ی بليط پرواز خارجي ارزان بودند. موضوع بليط هواپيما خارجي الي گشت دنیل رو شنیده بودم، اما چرا تو اون عمارت ندیدمش؟ اصال این الکل چیه؟ چرا تو اون عمارت چنین چیزی پیدا نکردیم؟ بهش نگاه کردم و موشکافانه گفتم: - پس اونی که کشتی کی بود؟ سری تکون داد و دستش رو از حصار دستم جدا کرد. صاف نشست و گفت:
-اون هم جزوه همونا بود. اون خورنده ی الکل به بچم بود. دنیل هم فرمول الکل رو درست کرده بود. فکرش رو بکن، تقریبا هر دختری که توسط من به بليط هواپيما خارجي الي گشت فروخته می شد، با سیخ کاری تو هورمون بدنشون، تموم آزمایشاتشون رو روی اونا انجام می دادن. چنان سرم رو بلند کردم بهش نگاه کردم که گردنم نصف شد. با وحشت گفتم: -تو همه ی اینارو می دونستی و دم نزدی؟ یعنی دخترا موش آزمایشگاهی اونا بودن؟ حاال چرا دخترا؟ کمی مکث کرد و دوباره ادامه داد: -نمیدونم، البته به جز دخترا خیلی پسر کم سن و سال، هم تو آزمایشگاهشون می دیدم. من اصال مخ نداشتم، تنها هدفم این بود که اون الکل رو پیدا کنم. با انزجار بهش نگاه کردم. حالت تهوع بهم دست داده بود و سرم در حال منفجر شدن بود.
با این حرفا بعید بود، بليط هواپيماي خارجي جون سالم به در ببره. حتی اگه اون کاری نکرده، دستش به نجاست اونا آلودست. صداش طنین انداز شد: -من می خواستم، بليط هواپيما خارجي ارزان رو هم به اونا هدیه کنم... بهش نگاه کردم. هاله ای اشک توی چشماش جمع شده بود. صورتش سرخ شده بود، به طوری که رگای گردنش معلوم بود. بليط هواپيماي خارجي: - فکر نمی کردم یک روز به بليط قطار خارجي بیام.
بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت تو عمارت بود،
موقعی که بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت تو عمارت بود، کم کم فهمیدم که بلیط هواپیما خارجی ایران ایر قبال کی بودم و االن چی شدم. کار خیلی خاصیم نمی کرد، اما روز به روز نگاهاش بهم می گفت، کارت اشتباهه. از سگ پست ترم می فهمی؟ یک حیوون کثیفم که لیاقت دختر پاکی مثل اون رو ندارم. قطره ای اشک از چشماش، غلتید. حریصانه همون قطره رو پس زد و از جاش بلند شد. تا هفته ی دیگه آدرسش رو بهت میدم. نگرانش نباش! با اینکه سه ماه تمام بیهوش بوده، دیروز به هوش اومده و حالش رو به بهبوده. با تعجب از جام بلند شدم و گفتم: -چی؟ بلیط هواپیمای خارجی ارزان سه ماه بیهوش بوده؟ سری تکون داد و گفت: - آره، اما خوشبختانه باالخره چشم هاش رو باز کرد. هفته ی دیگه می بینیش. کمی مکث کرد و دوباره ادامه داد: -نمیدونم چرا اینارو بهت گفتم، اما...میتونم دوباره بهت اعتماد کنم. فقط مواظبش باش، همین. از مقابل چشمانم دور شد و من همین طور سردرگم و مات ایستاده بودم. طولی نکشید استارت خوردم و به بليط قطار خارجي اومدم. سریع دنبالش دویدم. هر جا رو گشتم نبود. پشت دریاچه، پارکینگ، هیچ جا نبود. دوباره محو شده بود... باور نمیشه، بلیط هواپیمای خارجی ارزان این همع مدت بیهوش بوده. بليط هواپيماي خارجي این همه مدت یک غم بزرگی رو به دوش کشیده و تموم مدت پست ترین کار دنیا رو انجام داده. پایان این پسر چی میشه؟