روی نیمکت نشستیم و سکوت کردیم. خیلی زود بلند شد و گفت: همینجا بمون برم بستنی بگیرم بیام. سرم رو به نشونه موافقت تکون دادم و به رفتنش نگاه کردم. صیغه روزانه ایلام که نشسته بودم زیاد روشن نبود و برای همین یکم میترسیدم. به اطرافم نگاه کردم. درخت هایی که توی شب، سبز تیره به نظر می اومدن و بعضی هاشون با شماره خاله ایلام به رنگ های مختلف دیده میشدن.
چرا زور میزنن این فضا رو عاشقانه نشون بدن؟ خیلی مزخرفه. افراد زیادی اون اطراف نبودن. درواقع من هیچ کسی رو تو شعاع ده متری خودم نمی دیدم. حس کردم پای راستم یکم یخ زد. خم شدم و با دستم ساق پام رو لمس کردم. اون حس سردی و کرختی دست هام رو هم لمس کرد. با وحشت به تاریکی خیره شده بودم. منم اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام. از پشت محکم چسبیدم به صندلی. آراد جلوم قد علم کرد.
با اخمی کمرنگ و چهرهای نگران. با وحشت زمزمه کردم: از اینجا برو! دفتر صیغه در ایلام... صیغه روزانه ایلام امین میاد! یکم نزدیک تر شد و کمکم اون شماره خاله ایلام دودی ازش دور شد و شکل انسانی گرفت. مثل من زمزمه کرد: هیچ معلومه داری چیکار میکنی کانال تلگرام صیغه ایلام اون یکی از مامورین سازمان دیناست! تو رو میکشه! میدونم! زیر زمین.
همین دفتر صیغه در ایلام با من میای
این تو غلط کردی که میدونی! همین دفتر صیغه در ایلام با من میای. برمیگردیم به صیغه روزانه ایلام جای تو امن نیست! ولی من نمیخوام یه دود باشم! نمیخوام دوباره آدم بکشم. دوباره بشم اون کانال تلگرام صیغه ایلام وحشی! اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام نیست دوباره اون کارها رو بکنی. بهت اجازه نمیدم. به اونها هم اجازه نمیدم اذیتت کنن. چرا متوجه نیستی شماره خاله ایلام این دیگه جای تو نیست!
اون عوضی به محض اینکه بفهمه تو کی هستی.... با تحکم گفتم: برو آراد. من نمیتونم بیام! چشمهاش رنگ خون گرفت و سفیدیش سیاه شد. دود از چشمهاش بیرون میزد و به سمت عقب میرفت مثل رشته هایی از جنس دود سیگار. دستم رو گرفت و آروم سعی کرد بلندم کنه. همچنان زمزمه میکرد: نمیذارم آبروت بره و بفهمن کی بودی. کاری میکنم فکر کنن من از بین بردمت. دفتر صیغه در ایلام برگرد!
به روح آرام قسمت میدم! نه... آراد.... ولش کن آراد. چرا اصرار میکنی؟ به دودی که پشت سرش ایستاده بود نگاه کردم. شناختمش، جکسون، معاون و دست راست رئیس! آراد هم مثل من بهش نگاه کرد. جکسون خندید و گفت: صیغه روزانه ایلام تو موقعیتی که شماره خاله ایلام هست، خیلی به دردمون میخوره! اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام دل من و بقیه بچه ها خیلی برات تنگ شده.
دوست داریم برگردی پیشمون، ولی اگه دوست نداری، همین دفتر صیغه در ایلام میتونی کمکمون کنی! نه؟ مات بهش زل زدم. جکسون ادامه داد: کانال تلگرام صیغه ایلام درنیار که من فالن نمیکنم بیسان نمیکنم! بخوای نخوای بین انسانها جایی نداری، ولی تا وقتی که دلت میخواد میتونی این کانال تلگرام صیغه ایلام بمونی منتهی میتونی برامون پیش اون عوضی جاسوسی کنی؟! پوزخندی زدم. میدونی که توبه کردم. توبه ی تو مثل مسکن خوردن برای کسیه که مرض اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام داره! غریدم: کانال تلگرام صیغه ایلام تنهام بذارین!