جوان به نام صیغه در تهران با عکس صحبت می کردند
من می دانستم که بی نهایت زیبا هستی و صیغه در تهران زیبایی خارق العاده باعث زحمت تو خواهد شد. مردان زیادی در دور و بر تو برای ایجاد مزاحمت خواهند کرد. من از هر کدام از گروه های تئاتری را که از پاریس رد می شدند به هوای پیدا کردن تو باز دید می کردم. من هنرپیشه های زن فراوانی را دیدم ولی هیچ کدام نمی توانستند دختر گمشده من باشند. شاهزاده خانمی که همسر من بود سه سال بعد از ازدواج درگذشت و برای من یک پسر، والومبروز را باقی گذاشت. از همان روز اول صیغه در تهران بچه نابسامان و ناجور بود. چند روز قبل که در سن ژرمن در حضور پادشاه بودم از یکی از درباریان شنیدم که از یک گروه تئاتری به نام هرود تعریف زیادی می کرد.
از چیزهایی که از آن ها شنیدم مرا مصمم کرد که بروم و به چشم خودم آن ها را ببینم. قلبم به امید این که شاید گمشده ام را پیدا کنم می تپید. آن ها از یک هنرپیشه جوان به نام صیغه در تهران با عکس صحبت می کردند که زیبایی و اشرافیت مراکز صیغه در تهران شهرتی پیدا کرده بود. صيغه در تهران را هم اضافه می کردند که او به همان اندازه که زیباست همانقدر هم نجیب و پاک دامن است. من با عجله به پاریس رفتم و ترا در آن جا دیدم. درست است که من برای مدتی نزدیک بیست سال ترا ندیده بودم و حتی برای یک پدر ساده نیست که دخترش را در سن بیست سالگی بشناسد من به محض دیدن تو بیقرار شده و فهمیدم گمشده خودم را پیدا کرده ام. از صیغه در تهران شماره مهم تر من چهره یک هنرپیشه پیر را که در موقعی که بسراغ کورنلیا می رفتم اغلب می دیم در جمع هنر پیشه ها شناختم.
من تصمیم گرفتم که اول نزد او بروم که ترا بدون مقدمه نترسانم. ولی وقتی کسی را به دنبال او فرستادم به من اطلاع دادند که صیغه در تهران تلگرام گروه صبح زود پاریس را ترک و برای انجام نمایشی عازم حومه پاریس شده و برای سه روز غایب هستند. من فکر کردم که بایستی سه روز شکیبایی پیشه کنم که یک نفر که قبلا برای من کار می کرد و مرد شجاعی است به من خبر داد که دوک دو والومبروز که دیوانه وار عاشق صيغه در تهران شده است توطته ای را ترتیب داده که او را بزور به کمک یک گروه تبه کاران به صیغه در تهرانپارس قلعه بیاورند. او آمده بود که به من خبر بدهد چنین کاری عکس العمل های فراوان و بدی را برای او خواهد داشت. صیغه موقت در تهران هنرپیشه جوان همراه دوستان وفادار و شجاع خود خواهد بود که تا سرحد مرگ از او دفاع خواهند کرد. من که با دیدن تو مطمئن شده بودم که تو دختر من هستی با خودم گفتم که برای جلوگیری از صیغه یابی در تهران جنایت وحشتناک شاید وقت کافی نداشته باشم.
من به صیغه در تهران شماره جا رسیدم تو از خطر جسته بودی
به همین دلیل بدون تلف کردن یک ثانیه به طرف صیغه در تهران قلعه به راه افتادم. من گرفتار عذابی بودم که حتی نمی خواهم به آن فکر کنم. وقتی من به صیغه در تهران شماره جا رسیدم تو از خطر جسته بودی. بچه بیچاره من. بعد من آن انگشتر یاقوت را در انگشت تو دیدم که حتی اگر کوچکتری شک و تردید هم باقی بود از بین رفت. آن چه که قلب من به من می گفت صحیح بود. صیغه در تهران با عکس جواب داد: پدر و سرور من... از شما خواهش می کنم که این حرف مرا قبول کنید. من هرگز شما را به چیزی متهم نکرده ام. در مورد خودم هم هیچ وقت به این فکر نبوده ام که همه مرا فراموش کرده اند. من چون از بچه گی با صیغه در تهران تلگرام گروه تئاتری بزرگ شدم نه زندگی دیگری را می شناختم و نه تمایل داشتم که روش زندگیم را عوض کنم. هر چند تجربه اندکی در زندگی داشته و دارم ولی این را می دانستم که کار اشتباهی است که خودم را به یک خانواده بزرگ اشرافی متعلق بدانم.
من ترجیح می دادم که زندگی کنم. گاهی مراکز صیغه در تهران قات از خاطرات محوی که از زمان طفولیت خودم داشتم به من نهیب می زد که من خودم دست کمی از صیغه در تهرانپارس خانم های متشخص که همیشه به ما هنرپیشه ها بنظر حقارت نگاه می کردند ندارم. در رگ های خود منهم خون اشرافیت جاری است. ولی صیغه موقت در تهران فقط وقتی که خیلی جوان بودم پیش آمد و بعد ها فقط با کمک خودم اتکا به نفس پیدا کرده و تصمیم تغییر ناپذیر زندگی صیغه یابی در تهران بود که هیچ چیز در دنیا نمی تواند باعث شود که من نام خانواده خود را لکه دار کنم. من همیشه از تجسمی که مردم عادی از هنرپیشه ها دارند و فکر می کنند که آن ها بدون استثنا به قیود اخلاقی پابند نیستند نفرت داشته و خودم در زندگی هنرپیشه گی ام مانند زندگی در یک صومعه رفتار می کردم.