صیغه یاب در مشهد!!! باشه ادرسو بده نگاهی به اطراف کردم..خوب بود اونجارو می شناختم باشه تا چند دقیقه دیگه اونجام مواظب خودت باش و قطع کرد . نشستم رو جدول های کنار اتوبان و سرم و بین دستام محاصره کردم . برای چند دقیقه چشمام و هم بستم تا از این افکار مزاحم دور شم. با صدای بوق کانال تلگرام صیغه یاب مشهد تقریبا از جا پریدم..
سوار برنامه صیغه یاب مشهد شدم
با دیدن صیغه یاب در مشهد دروغ چرا همه ی چند دقیقه ی قبل تو ذهنم کم رنگ شد . سوار برنامه صیغه یاب مشهد شدم..صیغه یاب در مشهد انقدر با نگرانی براندازم می کرد که ببینه سالمم یا نه که حتی سلامم رو هم نشنید جلو صورتش بشکن زدم و گفتم سلام دادم اها؟!!سلام سلام چی شده؟! خوبی؟! این جا چیکار می کردی؟! تنهایی؟! نکنه کسی اذیتت کرد؟؟! خندم گرفت و گفتم بیست سوالیه مگه؟!! خو یکی یکی بپرس باشه بگو دیگه..مردم از نگرانی . نگران نباش بابا عههه..می بینی که خوبم . ای بابا مونی..خلم کردی بگو چی شده؟!! نمی خواستم چیزی بگم تا نگرانش کنم..از یه طرفم می خواستم بگم..چون نمی خواستم از همین اول چیزی رو ازش پنهان کنم و بعدشم که می ترسیدم بعدا خودش بفهمه و دلخور بشه که چرا نگفتم اره جون تو..این عاشق دل خستت هم گذاشت نگی..ببین چطور برا خودش دلیل و مدرک هم میاره بابا من صد بار گفتم تا وقتی از تو نظر نخواستم لطفاااا خفه شو . نمیگی خانومم؟ برو میگم چشم ولی کجا؟!! نمی دونم فقط برو برنامه صیغه یاب مشهد که راه افتاد شروع کردم . اون پسره یادته اون کانال صیغه یاب مشهد کوه دیدمش حالم بد شد؟!! اره..کی بود؟!! فک کنم داشت خودش و برای بدترین حالت ها اماده می کرد پسر پسرعموی مهرسا بودخب؟!
قبلا یه بار ازم خواستگاری کرده بود و جواب منفی داده بودم..سایت صیغه یاب مشهد اومد سراغم . با هزارتا دوز و کلک منو سوار برنامه صیغه یاب مشهد کردبا صدای اروم گفت چی گفت که گولش و خوردی؟! گفت مهرسا تصادف کرده..صیغه یاب مشهد باور کن بدترین خبری بود که می شد بهم بده .
اصن نفهمیدم چی شد که باهاش رفتم . اشکال نداره عزیزم اذیتت نکرد؟! تو دلم گفتم هه اذیت؟!! حضور اون کلا مایه ی عذاب منه . اما به جای این حرف گفتم نه حالا چیکارت داشت؟!! دوباره پیشنهاد ازدواج داد .
بااااید جواب مثبت بدی سه سایت صیغه یاب مشهد هم فرصت داد
نگاهش کردم..اخماش و تو هم کشیده بود و به جلو نگاه می کرد منم گفتم نه ولی . ولی اون..اون گفت بااااید جواب مثبت بدی سه سایت صیغه یاب مشهد هم فرصت داد که جوابم و بگم با حرص گفت شکر خورد صیغه یاب مشهد..اون گفت..گفت که اگه..جواب منفی بدم هم منو هم خودش و می کشه غلط کرد عزیزم..مگه شهر هرته؟؟ نگه داشت سر کوچه مون بودیم حالا هم بدون استرس برو استراحت کن خانم گلم . فردا می بینمت اخه صیغه یاب مشهداخه بی اخه..عههه..بدو دیگه . باشه مواظب خودت باش چشم همچنین . پیاده شدم و براش دست تکون دادم و به سمت کانال تلگرام صیغه یاب مشهد رفتم می دونستم تا پا توی کانال تلگرام صیغه یاب مشهد نذارم نمیره پس سریع تر کوچه رو طی کردم جلوی در هم دستی براش تکون دادم و با حالی تقریبا بهتر رفتم تو خونه صیغه یاب مشهد و حضورش کاری رو که باید کرده بود با همه ی وجودم احساس امنیت می کردم . اون شب صیغه یاب مشهد تلگرام با اس ام اس هایی که می داد ارامشم رو چند صد برابر می کرد.
آخرشم با قلبی مملو از عشق خوابم برد . تازه داشتم تفاوت احساسی که تا اون کانال صیغه یاب مشهد داشتم رو با حس جدیدم می فهمیدم . عشق حس زیباییه اگه کسی تجربش کنه محاله بتونه ازش دل بکنه و حالا من..دختری که اصلا با این واژه مانوس نبود عاشق شده بودم عاشق مردی که با تک نفسی که می کشید قلبم رو مالامال از عشقش می کرد ارامشی که از صیغه یاب مشهد تلگرام و حضورش می گرفتم برام عجیب و تازه بود .
حالا هم که اون کانال صیغه یاب مشهد یادم میوفته خندم می گیره
این حس امنیت با امن بودن تو اغوش پدر یا برادری که حامد باشه فرق داشت . صب زود از خواب پاشدم . اصلا از خوشحالی روی پا بند نبودم..مامانمم که از تعجب داشت شاخ درمیورد . حق هم داشت بیچاره من دخترش بودم دختری که تا سایت صیغه یاب مشهد اگه اسم خواستگار میومد با دلایل بی منطقش فقط جیغ و داد می کردو حالا برای اون یه خواستگار بال بال می زد . بدبختی اینجا بود که اصلا نمی تونستم خودم و عادی جلوه بدم..هی می خندیدم..شوخی می کردم . ینی اصلا روی پا بند نبودم . حالا هم که اون کانال صیغه یاب مشهد یادم میوفته خندم می گیره. خوب شده بود صیغه یاب مشهد تلگرام قضیه ی حرف نزدن مامانش و به بابا گفته بود و بابا هم به مامان گفته بود..
یکم قبل اومدن صیغه یاب مشهد تلگرام اینا حامد اومد
ینی حالا این موضوع قضیه ی جدیدی نبود که به خاطرش مخالفت و ناراحتی بشه . عصر مهرسا هم اومد پیشم و یکم قبل اومدن صیغه یاب مشهد تلگرام اینا حامد اومد .