می داد و به خاطر گرفتاری های اخیر نتوانسته بود چاپش کند.
همچنین نواقصی داشت که هنوز وقت نکرده بود رفعش کند و از آنجا که این تحقیق دو نمره از میان ترمش به حساب می آمد برایش بسیار حائز اهمیت بود. اما کانال تلگرام ازدواج دائم اصفهان که از نزدیک در جریان مشکلاتش بود به او این فرجه را داده بود که تا قبل از آخرین جلسه تحقیقش را تحویل دهد به همراه کانال تلگرامی ازدواج دائم اصفهان ازدر دانشگاه خارج شد کانال ازدواج دائم اصفهان کیفش را روی کولش جابجا کرد پرسید امروز نمیای خونه بابات؟
با خستگی گفت: نه باید برم تحقیقم و کامل کنم، کانال تلگرام ازدواج دائم اصفهان گفته باید تا قبل از تحویل ریزنمرات میان ترم تحویلش بدم یعنی عزیز دلت یه فرصت دیگه بهت نمی ده ؟
تحت هیچ کانال رسمی ازدواج در تلگرام ازشون قبول نکرد
تا حالا هم کلی مراعات حالمو کرده والا چند تا از بچه ها که تحقیقشون رو سر موعده تحویل نداده بودن تحت هیچ کانال رسمی ازدواج در تلگرام ازشون قبول نکرد پس بگو دکتر مشایخ هم تو زرد از آب در اومده وبین تو وبقیه فرق می زاره نه بابا همین چند روز پیش بهم گفت اگه تا چهار شنبه تحویلش ندی از نمره خبری نیست با ناباوری گفت: چهارشنبه که فرداست، چه بی ملاحظه، خوبه که خودش از کانال واسطه گری ازدواج دائم می بینه توتوی چه کانال رسمی ازدواج در تلگرام هستی! بی حوصله نفس عمیقی کشید وگفت: من که سر از حرف های بی سرو ته تو در نمیارم، حالا اون باید هوامو داشته باشه یا نه خوب! اون باید جلو بقیه رفتارش با تو مثل بقیه باشه ولی در خفا تو براش با بقیه فرق کنی اون بیچاره هم که داره با همین ترفند پیش میره که، والا خودت میدونی اگه بچه ها بفهمن من هنوز تحقیقم و تحویل ندادم چه اتفاقی می افته من امشب کاری ندارم می خوای برات تمومش کنم نه تمومش کردم فقط چاپش مونده، پرینتر توی اتاق کار کانال تلگرام ازدواج دائم اصفهان هست. نیم ساعته پرینت می گیرم ومی برم صحافی، فردا هم قبل از دانشگاه تحویلش می گیرم اصول زلزله رو چیکار کردی؟
با استاد فهیم حرف زدی؟
آره بهش گفتم، ولی نمی دونم از کجا می فهمید چون همین که بهش گفتم مشکلی برام پیش اومده نتونستم سر جلسه حاضر شم حال پدرم و پرسید وگفت جمع کویزهای میان دوره رو برام رد کرده شاید کانال تلگرام ازدواج دائم اصفهان بهش گفته ؟
نه بابا اون توی دانشگاه از ترس اینکه کسی از رابطمون بویی ببره حتی بهم نگاه هم نمی کنه اما من فکر می کنم جدای این رفتارش اون بهت علاقه داره واینهمه حساسیت نمی تونه بی دلیل باشه منم یه وقت هایی همینو حس می کنم، اما همین که میام به این رابطه امیدوارم بشم چنان می زنه تو برجکم که از دین ودنیا متنفر میشم، همین چند روز پیش توی بیمارستان خیلی واضح وروشن ازم پرسید چه برنامه ای برای بعد از جدایمون دارم با حیرت گفت: جدی! تو چی بهش گفتی؟
منم بی خیال همه چیزشدم وزدم به سیم آخر،. .. با غصه ادامه داد: گفتم مرد دلخوام وپیدا می کنم وزندگیم واز نو می سازم وای که چقد شما دو تا بی احساسید، حالا جدی جدی می خوای بی خیالش بشی آهی پر سوز کشید وگفت: دلم می خواد اینکارو کنم چونکه باور دارم دوست داشتن کسی که حتی بهت فکر هم نمی کنه یه کار بیخود وعبثیه، اما چه کنم که این عشق اینقدر تو وجودم ریشه دونده که اگه بخوامم نمی تونم از دستش خلاص بشم ناامید نباش، درد دل عشاق و می فهمه اما این یه عشق یکطرفه است، من این حق ندارم که با زور اونو از آن خودم کنم کانال ازدواج دائم اصفهان تحت تاثیر لحن کلامش با محبت گفت: باور کن سایه اون لیاقت عشق پاک تو رو نداره با لحنی پراز اندوه آرام نالید: نازی دارم زیر این احساس یطرفه خورد ونابود می شم کانال تلگرامی ازدواج دائم اصفهان برای آرام کردنش با محبت دستش را در دست گرفت وفشرد خسته وسایل در دستش را روی میز گذاشت و برای تعویض لباس به اتاقش رفت، باید سرعت عملش را بالا می برد وتا قبل از تاریکی هوا به صحافی می رفت
سی شرت بلند صورتی با طرح باربی پوشید و با برداشتن لپ تاپ و دستنوشته های تحقیقش از اتاق خارج شد از یخچال مقداری میوه برداشت وبه سالن برگشت.
شماره کانال واسطه گری ازدواج دائم را گرفت وحال پدرش را جویا شد
درحالی که به سیب در دستش گازی می زد شماره کانال واسطه گری ازدواج دائم را گرفت وحال پدرش را جویا شد، با اطمینان از اینکه حال کانال رسمی ازدواج در تلگرام خوب است و جای هیچ نگرانی نیست مکالمه اش را قطع کرد و گوشی را روی مبل با فاصله کمی از خودش انداخت لپتاپش را روی زانوانش گذاشت ودکمه پاورش را زد ومنتظر لود شدن برنامه هایش شد
در همین لحظه تلفنش زنگ خورد. برای برداشتن تلفن خیز برداشت که لپتاپ سر خورد وروی کف پوش گرانیتی سالن افتاد، بی خیال گوشی شد و خم شد ولپتاپ را ازروی زمین برداشت اما صفحه مانیتورش سیاه بود دوباره روشنش کرد اما هیچ عکس العملی نشان نداد چند بار دکمه پاورش را فشار داد اما مانیتور همچنان سیاه بود، باطریش را چک کرد حتی برق مستقیم را هم امتحان کرد ولی بی فایده بود آه از نهادش برخاست همه زحماتش در اثر بی دقتی اش بر باد رفته بود گوشی اش از نوع شروع به زنگ خوردن کرد لپتاپ را روی میز گذاشت وگوشی را برداشت کانال تلگرامی ازدواج دائم اصفهان بود که با لحنی پرازخشم گفت: مردی، چرا گوشی وجواب نمی دی؟: غمگین وغصه دار گفت بد بخت شدم نازی! با نگرانی تاثیر لحن کلامش گفت: چی شده سایه ؟
کانال تلگرامی ازدواج دائم اصفهان لپتاپم لپتاپم افتاد
نازی باورکن این دیگه آخر بد شانسیم بود جون بکن ببینم چی شده بغض آلود نالید: کانال تلگرامی ازدواج دائم اصفهان لپتاپم لپتاپم افتاد و شکست با حرص گفت: ایش دختره لوس، حالا این گریه داره، منو بگو گفتم چی شده