اگه دلت برا پدر ومادرت تنگ شده بهتره اشک ریختنتو تموم کنی و زودتر حاضر شی خوشحال از جا برخواست و گفت: مگه می ریم اونجا ؟
مراکز صیغه در تهران از رفتارش لبخندی زد وگفت: به شرطی که اون پالتو قرمزه روبه ساغر هدیه بدی با اینکه آن پالتو را خیلی دوست داشت ولی تسلیم خواسته مراکز صیغه در تهران شد در کنار خانواده اش برای ساعتی آرشام را فراموش کرد و با ساغر و پدر و مادرش فقط می گفت و می خندید.
ساغر چقدر از هدیه اش خوشحال شد.
او نمی دانست چشم سایه هنوز دنبال پالتو است. همانجا جلوی سایه پالتو را پوشید وبا شادی در خانه چرخی زد ارمین متوجه نگاه به حسرت نشسته اش بود ولی به خوبی متوجه بود که چقدر سایه در لباس های به رنگ گرم وخصوصا قرمز جذاب می شود و نمی توانست نگاه هرزه کسی را بر روی او تحمل کند به همین دلیل نگاهش را با بی تفاوتی از او گرفت و سرگرم صحبت با ناهید شد. فصل پانزدهم زیر دوش آب گرم قرار گرفت، همه فکرش نزد نازنین و مراسم نامزدیش بود، چقدر دلش می خواست همینک درکنارش بود. نازنین در همه لحظات سخت و استرس زای مراسم ازدواجش تنها همدمش بود و دلداریش می داد اما او به خاطر این قرارلعنتی نمی توانست در زیباترین وخاطره انگیز ترین لحظات زندگی تنها دوستش کنارش باشد به نازنین قول داده بود که سفره عقدش را خودش بچیند اما نازنین که به خوبی از اخلاق صیغه در تهران با عکس آگاه بود و از این می ترسید که دوباره روابطشان تیره شود و صیغه در تهران با عکس مانع حضور سایه در مراسم نامزدیش شود از او خواهش کرده بود که تنها شب جشن مثل یک مهمان در جشن شرکت کند تن پوش حوله ایش را به تن کرد و از حمام بیرون آمد گوشی همراهش را برداشت و پیامی برای صیغه در تهران با عکس فرستاد که به خانه پدرش می رود و شب را هم آنجا می ماند. وقتی مطمئن شد پیامش به دست صیغه در تهران با عکس رسیده گوشی را روی تخت انداخت و مقابل آینه ایستاد.
صیغه یابی در تهران با عکس بود
طولی نکشید که صدای زنگ گوشی همراهش برخواست نگاهی به صفحه اش انداخت صیغه یابی در تهران با عکس بود.
ترجیح داد جوابش را ندهد حتما دوباره می خواست با یک بهانه احمقانه مانع رفتنش به نامزدی نازنین شود.تلفن همراهش هنوز زنگ می خورد که تلفن ثابت منزل هم شروع به زنگ خوردن کرد، گوشی منزل را برداشت وگفت: بله؟ چرا گوشیت و جواب نمیدی؟ از صدای پراز خشم صیغه یابی در تهران با عکس جا خورد. یک صدم هم احتمال نمی داد صیغه یابی در تهران با عکس همزمان هم روی موبایلش و هم تلفن ثابت خانه تماس بگیرد.
صیغه یابی در تهران با عکس دوباره خشمگین گفت: با توام مردی!
نمی توانست دروغ بگوید صدای گوشی را نشنیده چون دوباره صیغه موقت تهران با عکس داشت روی گوشیش زنگ می زد و صدای آلارم گوشی خیلی واضح در گوشی تلفن ثابت می پیچید پس گفت: دلم نمی خواست!
صیغه موقت تهران با عکس، بذار من خودم برم
دلم نمی خواست صداتو بشنوم نفس عمیقی کشید وآهسته گفت: می تونی بگی چرا؟ چون اصلا حوصله گیرهای بی خودت وندارم، می دونم می خوای مانع رفتنم به نامزدی نازنین بشی: پوزخندی زد و گفت عالیه!. .خیلی عالی! لااقل دیگه دروغ نمیگی آره دروغ نمیگم! چون اصلا اعصاب و حوصله کارهای تو روندارم بسیار خوب حالا که این طوره با هم میریم جشن باهیجان و صدای نسبتا بلندی گفت: با هم! آره باهم! فراموش کردی منم دعوتم ؟ نه فراموش نکردم، اماخوب می دونم توچقد ازجشن و مهمونی متنفری بده که می خوام به خاطر تو شرکت کنم صیغه موقت تهران با عکس، بذار من خودم برم تو هم خودت بیا چرا ؟تو از چی می ترسی؟ از اینکه دوباره سر کارم بذاری همراه با لبخندی گفت: نترس، اگه تا ساعت هفت نیومدم می تونی خودت تک وتنها بری هفت ؟! ..ولی هفت خیلی دیره سعی می کنم زودتر بیام پس حاضر باش حالا نمیشه من تنهایی برم توهم بعد ا بیای چرا؟ ناراحت روی لبه تخت نشست و گفت: کلی برنامه ریخته بودم که همه رو بهم ریختی با لحنی پر از شک پرسید: بودن من چه مشکلی برای برنامه های تو ایجاد می کنه؟ با ساغر قرار بود جایی برم آمرانه پرسید: کجا؟ با شرم زمزمه کرد: آرایشگاه آهان پس برای رفتن به آرایشگاه داری با من بحث می کنی اما من فکر کنم تو خودت همین طور هم خوشگلی ونیاز به رفتن به اونجا نداری از این طرز فکرش ناراحت شد وبا دلخوری گفت: برای پیچوندن موهامون نوبت گرفتیم موهات با همین مدل ساده هم کلی جلب توجه می کنه، اینو نمی دونستی؟ میشه ازت خواهش کنم دیگه از من ایراد نگیری آره میشه، ساعت هفت حاضر و آماده باش
اونوقت من هیچ ایرادی نمی گیرم اما میان حرفش پرید و گفت: سعی می کنم زودتر بیام پس فعلا بی آنکه منتظر جواب او بماند تماس را قطع کرد؛عصبی گوشی را روی تخت پرت کرد و از جا برخاست.
برای برهم زدن برنامه هایش استاد بود. اصلا دلیل این رفتارش را نمی فهمید ونمی دانست چرا همیشه با همه حرف هایش مخالف است. نمی دانست چرا این گونه در مقابل صیغه موقت تهران با عکس