سایت ازدواج موقت مشهد آتش را در وجود از شعله ور کرده
کاپیتان فراکاس تقریبا از ذهنش پاک شده بود. جنگ هایش با دوک دو والومبروز هم بنظرش غیر واقعی می آمد و هر کاری که کرده بود بصورت سایه و محو در ذهنش قرار داشت. ولی این شامل عشق او به سایت رسمی صیغه موقت مشهد نمی شد. سايت ازدواج موقت مشهد علاقه نه کم شده و نه به سردی گراییده بود. آتش این عشق همچنان سوزان تمام وجود او را در بر داشت. او به خوبی می دانست که فرشته ای که سایت ازدواج موقت مشهد آتش را در وجود از شعله ور کرده هرگز متعلق به او نخواهد بود. چرخ های دلیجان سرنوشت برای مدتی کوتاه در جاده ای که به خوشبختی او منتهی می شد چرخیده بود ولی حالا دوباره بهمان مسیر همیشگی سایت صیغه موقت مشهد باز گشته و او می فهمید که گریز از سایت صیغه موقت در مشهد سرنوشت برای او غیر ممکن است.
او سايت صيغه موقت مشهد را سرزنش می کرد که برای مدت کوتاهی فکر کرده بود که بر تقدیر محتوم خودش غلبه کرده بود. حالا دیگر بدون تقلا تسلیم ابدی سایت همسریابی موقت صیغه مشهد تقدیر گردیده بود. چه فایده ای دارد که آدم بد شانس بدبختی مثل او بی جهت در مقابل سرنوشت محتوم خود مقاومت کرده و مذبوحانه دست و پا بزند. او برای خوشبخت بودن آفریده نشده و حالا درس خودش را فرا گرفته بود و در آینده عاقلانه تر فکر خواهد کرد. سیگونیاک برای مدتی طولانی همان طور بی حرکت سرجای سايت صيغه موقت مشهد نشسته و به افکار تاریک و غمزده خود ادامه می داد. ولی بالاخره از جا برخواسته و توجه کرد که چشمان نگران مستخدم پیر و وفادارش متوجه اوست. حتما سؤالات زیادی بود که او میل داشت از بارون جوان بپرسد ولی نمی خواست مزاحمتی از نظر فکری برای او ایجاد کند. او بطور خلاصه داستان عزیمت خود را به پایتخت برای ' پیر ' تعریف و اقامت کوتاه سایت صیغه موقت مشهد را در پاریس را هم اضافه کرد. او با آب و تاب دو دوئلی را که با دوک والومبروز داشت تشریح کرد و پیر مرد از داشتن چنین شاگردی غرق در شادی و افتخار شده بود.
سایت صیغه عقد موقت مشهد ناراحت هستم که پیروزی من باعث همه این بدبختی ها شد.
او از فرط خوشحالی چوبی را بدست گرفته و فنونی را که بارون جوان تشریح می کرد او به کمک چوب نشان می داد. در آخر با یک فریاد شادی پیروزی سايت صيغه موقت مشهد و شاگردش را جشن گرفت. وقتی آرامش دوباره بر قرار شد بارون گفت: پیر خوب من... افسوس که تو زیاده از حد به من در استفاده از شمشیر تعلیم دادی. پیروزی من باعث بدبختی من شد و باعث شد که من مجبور شوم که بار دیگر نا امید و بی هدف به سایت ازدواج موقت مشهد خانه خراب خودم باز گردم. این جا که من محکوم خواهم بود تا آخر عمر در فقر و مذلت زندگی کنم. من بیشتر از همه چیز از سایت صیغه عقد موقت مشهد ناراحت هستم که پیروزی من باعث همه این بدبختی ها شد. برای همه و منجمله خود من بسیار بهتر بود که اگر بجای رقیب من دوک دو والومبروز، من در سايت ازدواج موقت مشهد جدال زخمی و یا حتی کشته شده بودم.
پیر مرد با مباهات گفت:
سیگونیاک ها هرگز شکست نمی خورند. سایت همسریابی موقت صیغه مشهد که بعدا چه اتفاقی بی افتد و پیروزی آنان برایشان بچه قیمتی تمام شود اهمیتی ندارد. ارباب عزیز من... من خوشحال هستم که شما آن دوک خودستا را بقتل رساندید و در تمام مدت یک ذره از طریق نجیب زادگی منحرف نشده اید. بیشتر از از این چه می خواهید؟ یک مرد اصیلزاده بالاتر از سایت صیغه عقد موقت مشهد چه می خواهد که شمشیر در دست در یک نبرد عادلانه با سربلندی کشته شود ؟ سایت همسریابی موقت صیغه مشهد دوک باید سایت صیغه موقت مشهد را بسیار خوشبخت تصور کند. " سیگونیاک که در باطن به سايت ازدواج موقت مشهد فلسفه مرد پیر می خندید گفت: " آه. .. خیلی خوب... شاید هم حق با تو باشد. من با تو مخالفتی نخواهم کرد. ولی من خیلی خسته هستم و میل دارم به اطاق خودم بروم. پیر خوب من... اگر ممکن است چراغی افروخته و از جلو براه بیفت. " پیر بلافاصله اطاعت کرده و بارون در تعقیب او و گربه و سگ پیر هم در تعقیب خودش آهسته از پله ها بالا رفتند. همه چیز مثل گذشته بود جز این که هر چیز رنگی، پریدگی رنگ بیشتری را از خود نشان می داد و اثرات ورود آب باران و برف از سقف خرابی های بیشتری ببار آورده بود. سایت صیغه موقت در مشهد خرابی ها در گذشته چون سیگونیاک چشمش به آن ها عادت کرده بود بواقع آن ها را نمی دید و یک اتفاق بدیهی بنظرش می رسید. ولی حال همه سایت رسمی صیغه موقت مشهد نابسامانی ها با شدت به چشمش آمده و او را بیشتر مایوس می کرد.