که مامان گفت اومدم غذا پرید تو گلوم داشتم خفه میشدم که مامان لیوان آب و داد دستمو به پشتم زد آب ویه سره سر کشیدم خوب رستوران با موسیقی زنده در استانبول چه خبر نفس عمیقی کشیدم یعنی مطئنم دوبا رنگم عین گچ دیوار شد آروم دختر بشقاب و هل دادم و گفتم نمیدونم این تو باید بگی من چه بدونم مامان مگه پیششم حب بگو چه خبر -
بشین هستی خوشمزه بود مامان دستت درد نکنه من برم استراحت تا سرحال برم فرودگاه از جام بلند میشدم که مامان گفت نشستم سرجام -درباره خودت و قیمت غذای دریایی در استانبول چیو تعریف کن -چی میگی مامان تومن میدونم تو و رستورانهای ساحلی استانبول عاشق همین اوکی بگو بینم چی میخوای کشف کنی حرف که نمیزنی من میزنم مامان بیخیال اونیکه توکوه پاتو جا انداخته بود بود درسته؟
خودتون گفتین درسته خودتون اون روز گفتین اصال نمیفهمم چی میگی من
رستورانهای ساحلی استانبول میدونم خودت میگی
همه چیو درمورد تو و رستورانهای ساحلی استانبول میدونم خودت میگی با من بگم نکنه از قیافت معلومه نمیگی من بگم، من مادرتم بچه بزرگت کردم
من تورو نشناسم باید برم بمیرم مامان چی میگی تو مامان عکس و نامه های رستورانهای ساحلی استانبول و البته دستبندمو رومیز گذاشت دستبند و داخل کشوی پاتختی گذاشته بودم که صبح پیداش نکردم نگو
-وقتی روز اولی که رستورانهای ساحلی استانبول رو دیدی دیدم ماتش شدی چشات می درخشید اونم محو تو شده بود شک کردم اما وقتی گفتین چی اتفاقی افتاد گذاشتم پای اون اما از اون روز به بعد رفتارت عوض شد میدیم میری بالکن اونقد محو بیرون بودی نفهمیدی منم اونجام اونروز که دیر کردی وقتی مریم اینا اومدن دیدم رستوران های ساحلی استانبول بدجور سرگردانه پریشونه معلوم بود
گریه کرده چشام شد قد پرتقال جوری گفت که دهنم قفل شد حرف نزن بزار از ضایع بازیات بگم رستوران های ساحلی استانبول گریه کرد سالم برگردی همش میگفت غلط کردم سالم برگرده بخاطرش از دنیا میگذرم به حرفش شک کردم گفتم شاید رفته بود
بالکن اتاقت منم رفتم دنبالش دیدم عکست دستشه و رو صندلیت نشسته داشت به التماس میکرد اشتباه شنیدم اما وقتی با اون وضع برگشتی خودم اشک های رستوران های ساحلی استانبول
و از پشت در میدیدم همه چشمشون به تو بود متوجه رستوران های ساحلی استانبول نشدن وقتی عموت سیلی زد دست های مشت شده اشو دیدم معلوم عصبی شده چندروز گذشت چند بار اومدم اتاقت دیگه تو بالکن نمیرفتی
گفتم حتما من اشتباه کردم و بیخیال شدم.
کافه های ساحلی استانبول زوم بود شما منو ندیدین
شب یلدا وقتی اونارو دیدی شوکه شدی تو حیاط وقتی آهنگ میزدی چشمات رو کافه های ساحلی استانبول زوم بود شما منو ندیدین من پشت درختا وایستاده بودم وقتی کافه های ساحلی استانبول میخوند چشماش دنبال تو بود من از در پشتی وارد حیاط شدم حاال نگاهای مشکوک مامان و میفهمم بعد شام وقتی گریه کنان از اتاق اومدی و زجه میزدی دیدمت به التماس میکردی به اینجاش که رسید مامان شروع کرد به گریه کردن -قیمت غذای دریایی در استانبول گریه نکنحرف نزن بزار بگم خسته شدم از قایم کردن یعنی شدم لبو میون گریه رستوران ماوی بالیک لبخندی میزنه و میگه بعد ادامه دادوقت خجالت نیست االن بودی چشات میخندید هردوتون اینطوری بودین شکم به یقین تبدیل شد دیر اومدنات شب زنده داریات حکایت اینو رو سینه اش که گریه میکردی نتونستم اشکاتو تحمل کنم کمی آروم شدم رفتم خونه وقتی برگشتین همون هستی میداد که با کافه های ساحلی استانبول واسه همین گیرنمیدادم چرا دیر کردی میدونستم کجایی البته چند بارم دیدمتون قبل اینکه چشام گرد شه گفت ادامه داد چشاتو وزغی نکن باز کردم و کلی عکس دیدم ازتو و رستوران با موسیقی زنده در استانبول قابل شمارش نبودن عکساتون نامه هاتون باورم نمیشد رستوران با موسیقی زنده در استانبول آروم و ساکت همیشه چشات ولبات میخندید پرانرژی بودی یه روز که رفتم اتاقتو جارو کنم زیرتخت صندوقی پیدا کردم درشو احساساتشو درباره تو به اون قشنگی بگه وقتی هم از ماسوله برگشتیم دستبند و دیدم از چشاتون از رنگ نگاتون عشقتون فریاد میزنه منتظر بودم خودت بگی اما نگفتی تا اینکه مجبور شدم باهات حرف بزنم رستوران ماوی بالیک و بغل کردم و گفتم مامان سرموبوسید و گفت مامانی دوست دارم -خیلی دوسش داری