سایت توران۸۱
سایت توران۸۱ از اینجا مستقیما به مهمان خانه برو و با سگ ها در آن جا بمان. سایت توران۸۱ با تو تماس خواهم گرفت. " او دیگر فرصتی پیدا نکرد که چیزی بگوید چون او را کشان کشان با خود برد. نمایشی که استاد بیچاره سایت توران۸۱ آن قدر در موردش صحبت کرده بود به این ترتیب خاتمه پیدا کرد. در ابتدا سگ ها به دنبال ارباب خود به راه افتادند ولی سایت توران۸۱ آن ها را صدا کرده و آن ها نزد سایت توران۸۱ برگشتند. سایت توران۸۱ متوجه شدم که ویتالیس به دهان آن ها دهان بند کذاشته بود ولی نه دهان بندی که معمولا جلوی دهان سگ ها قرار میدهند. یک پارچه ظریف ابریشمی روی دماغ آن ها گذاشته و بند آن را زیر چانه آن ها گره زده بود.
سایت توران جدید 81
سایت توران جدید 81 کاپی که سفید بود دهان بندش قرمز، دهان بند زربینوی سیاه سفید و برای دُلچه دهان بند آبی رنگ درست کرده بود. استاد بیچاره سایت توران۸۱ به دام قانون افتاده بود.تماشاگران از آن جا پراکنده شده فقط چند نفری باقی مانده بودند که در باره اتفاقی که افتاده بود صحبت می کردند.پیر مرد حق داشت. اشتباه بود. چطور به خودش اجازه داد که دست روی بچه ای دراز کند که هیچ گناهی نداشت و حتی یک کلمه حرف نزده بود؟ اتفاق بدی بود... پیرمرد بیچاره بدون شک به زندان خواهد افتاد. " سایت توران۸۱ با قلبی پر از اندوه و غصه به مهمان خانه برگشتم. سایت توران جدید 81 حالا می فهمیدم که از لحاظ عاطفی تا چه حد به اربابم وابسته شده بودم. ما از صبح تا شب با هم بودیم و اغلب تا پاسی از شب باهم صحبت می کردیم و او به سایت توران جدید 81 تعلیم می داد. ما اغلب در اصطبل روی تخت خوابی از بسته های کاه می خوابیدیم. هیچ پدری تا این اندازه که او به سایت توران جدید 81 رسیدگی می کرد برای بچه اش فداکاری نمی کرد.
سایت توران 81
سایت توران 81 در مسیر های طولانی او به سایت توران جدید 81 در باره مسائل مختلف درس می داد. در روزهای سرد او با بالاپوش خودش مرا می پوشاند و در روزهای گرم در حمل کیسه ها به سایت توران جدید 81 کمک می کرد. وقتی موقع خوردن غذا می شد او هرگز قسمت خوب خوراک را برای خودش نگاه نداشته و همه چیز را با عدالت کامل با سایت توران جدید 81 تقسیم می کرد. البته گاهی هم به علت خطایی که مرتکب می شدم قدری گوش مرا می کشید که سایت توران 81 این تنبیه را کاملا مجاز می دانستم. سایت توران 81 او را دوست داشته و او هم مرا دوست می داشت. آیا آن ها برای چه مدتی او را در زندان نگاه خواهند داشت؟ سایت توران 81 و حیوانات بدون او چطور می خواستیم به زندگی ادامه بدهیم؟ ویتالیس پیوسته پول هایش را با خودش حمل می کرد و فرصتی پیدا نکرد که پولی به سایت توران 81 بدهد. تمام پولی که سایت توران 81 داشتم از چند شاهی تجاوز نمی کرد. آیا این پول برای غذای نیکدل، سگ ها و سایت توران 81 کافی بود؟ سایت توران 18 در تمام مدت دو روز بعد در نگرانی از مهمان خانه تکان نخوردم. میمون و سگها هم غمگین و دلواپس بودند. بالاخره روز سوم یک مرد یک نامه از طرف او برای سایت توران 18 آورد. او برای سایت توران 18 نوشته بود که روز شنبه آینده به جرم مقاومت در مقابل محاکمه خواهد شد. او در ادامه نامه ذکر کرده بود:
سایت توران 18
سایت توران 18 اشتباه سایت توران 18 در این بود که بی جهت خشمگین شده و ممکن است که این از دست دادن کنترل برای سایت توران 18 گران تمام شود. ولی حالا دیگر خیلی دیر شده است. در موقع محاکمه سایت توران همسریابی به دادگاه بیا.. . در آن جا چیزهای جدیدی یاد خواهی گرفت. " در خاتمه نامه مرا قدری نصیحت کرده و علاقه خودش را به سایت توران همسریابی ابراز کرده بود. او از سایت توران همسریابی خواسته بود که مواظب حیوانات باشم. در حالی که مشغول خواندن نامه ویتالیس بودم کاپی جلو آمد، بین پاهای سایت توران همسریابی ایستاد و نامه را بو کرد. سایت توران همسریابی از طرزی که سگ دمش را تکان می داد متوجه شدم که سگ باهوش احساس می کند که این نامه از طرف ارباب او آمده است. این اولین بار در عرض سه روز گذشته بود که کاپی نشان می داد که از چیزی خرسند است. سایت توران ازدواج صبح زود شنبه خودم را به دادگاه رساندم. خیلی از مردمی که شاهد مرافعه ویتالیس بودند به آن جا آمده بودند.
سایت توران همسریابی
سایت توران همسریابی محیط دادگاه برای سایت توران ازدواج طوری هراسناک بود که یک گوشه خزیده و تا سر حد امکان خودم را کوچک کرده بودم. در ابتدا چند تبه کار که برای دزدی دستگیر شده بودند و چند نفر دیگر که با هم زد و خورد کرده بودند محاکمه شدند. همه ادعا می کردند که بی گناه هستند ولی رییس دادگاه همه را مقصر شناخت. بالاخره نوبت ویتالیس رسید. او روی یک نیمکت نشسته بود. چیزهایی که او در ابتدا گفت و سوال هایی که از او کردند کاملا یادم نیست و درست درک نکردم. سایت توران ازدواج به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و محزون و نگران بودم. سایت توران ازدواج به ویتالیس خیره شده بودم. او راست ایستاده بود و بظاهر از کاری که کرده بود پشیمان بود. سایت توران ازدواج به قاضی چشم دوختم که از او می پرسید: " تو را بازداشت کرده بود ضربه وارد کردی. ویتالیس جواب داد: نخیر عالی جناب... سایت توران۸۱ فقط مچ دست او را گرفتم. سایت توران۸۱ وقتی به جایی که نمایش خودمان را اجرا می کردیم رسیدم این را دیدم که بچه مرا بزمین انداخته و او را کتک می زند. این بچه خود تو نیست؟ نخیر عالیجناب... ولی سایت توران۸۱ او را مانند بچه خودم دوست دارم. وقتی سایت توران۸۱ دیدم که او این بچه را بزمین انداخت دیگر نتوانستم خودم را کنترل کرده و مچ دست او را گرفتم که از کتک زدن به بچه جلوگیری کنم.
سایت توران ازدواج
سایت توران ازدواج آیا تو روی دست بلند کردی.وقتی او بچه را کتک زده و با سایت توران۸۱ گلاویز شد به او بچشم یک نگاه نمی کردم. او مردی بود که به ما حمله کرده بود. رییس دادگاه سپس سوآلاتی کرد و او هر چه لازم می دانست گفت. چشمان ویتالیس در سالن دادگاه به اطراف می چرخید و سایت توران متوجه شدم که او دنبال سایت توران می گردد. به همین دلیل سایت توران تصمیم گرفتم که از پناه گاه خودم بیرون آمده و راه خودم را به جلو با کمک آرنج هایم باز کنم. وقتی چشم ویتالیس به سایت توران افتاد صورتش روشن شد. خیلی زود محاکمه او پایان یافت. او به دو ماه زندان و پرداخت یک صد فرانک محکوم شد. دو ماه زندان... دری که او از آن به داخل آمده بود بار دیگر باز شد و سایت توران از میان اشک های خودم او را دیدم که به دنبال یک پلیس از دادگاه خارج می شود. در پشت سرش بسته شد و دو ماه جدایی برای ما رقم زد.حالا آیا سایت توران کجا می توانستم بروم؟