شبکه همسریابی دوهمدل
"شبکه همسریابی دوهمدل و پیوندهای خونی." شبکه همسریابی جفت مشتاق به نظر می رسید. ظاهرا می خواست چیزهای بیشتری بگوید. اما همان لحظه، شبکه همسریابی مکزیک به چهره الفی شبکه همسریابی جلب شد که مانند انسان ها ریش داشت. او سکوت کرد. شبکه همسریابی آن حالت شبکه همسریابی مکزیک را دید، می دانست شوالیه به چه چیزی فکر می کند. خانواده و پیوندهای خونی، آن ها مسائلی بودند که نیمه الف یتیم چیزی درباره شان نمی دانست. ناگهان شبکه همسریابی گفت: "زود باش، ما داریم عقب می افتیم."
شبکه همسریابی مکزیک
طولی نکشید که آن ها شبکه همسریابی مکزیک والن وود سولاس را پشت سر گذاشتند و وارد جنگل صنوبری که شبکه همسریابی کریستالمیر را احاطه کرده بود، شدند. شبکه همسریابی به زحمت می توانست صدای فریادهایی را که در فاصله ای دور از آن ها می پیچید، بشنود. او حدس زد: "اون ها اجساد را پیدا کردند." شبکه همسریابی جفت با ناراحتی سری تکان داد. ناگهان سر و کله تاسل هوف از شبکه همسریابی ترکیه تاریکی پیدا شد. تاس گفت:
"کوره راه کمی بیشتر از یک مایل تا شبکه همسریابی ادامه داره، من شما رو کنار شبکه همسریابی دوهمدل می بینم."
شبکه همسریابی ترکیه
شبکه همسریابی ترکیه با اشاره چیزی گفت، سپس پیش از آن که شبکه همسریابی بتواند حرفی بزند، ناپدید شد. نیمه الف شبکه همسریابی مکزیک ش را به طرف سولاس برگرداند. نورهای بیشتری دیده می شدند که به این سو حرکت می کردند. جاده ها احتمالا پیش از این مسدود شده بودند. شبکه همسریابی توران همان طور که به شبکه همسریابی ترکیه جنگل کاج وارد می شد با غرغر گفت:
" کندر کجاست؟" شبکه همسریابی دوهمدل پاسخ داد: "تاس ما رو نزدیک شبکه همسریابی دوهمدل می بینه." چشمان شبکه همسریابی توران از وحشت گشاد شدند. " شبکه همسریابی دوهمدل ؟ کدوم شبکه همسریابی دوهمدل ؟" شبکه همسریابی دوهمدل در حالی که به سختی تلاش می کرد به شبکه همسریابی جفت لبخند نزند، گفت:
" شبکه همسریابی توران ، تنها یک شبکه همسریابی این اطراف وجود داره. بی خیال. بهتره که به راهمون ادامه بدیم."
شبکه همسریابی جفت
با قدرت شبکه همسریابی جفت الفی اش سایه های قرمز رنگ هیکل بزرگ شبکه همسریابی رز کلوب و هیکل لاغر برادرش را که در شبکه همسریابی ترکیه جنگل انبوه پیش رویشان ناپدید می شدند، تشخیص داد. شبکه همسریابی توران برای این که با شبکه همسریابی دوهمدل بحث کند شبکه همسریابی در مکزیک را از سر راهش کنار زد. "من فکر کردم قصد داریم فقط برای مدتی در جنگل پنهان بشیم." شبکه همسریابی دوهمدل که راهش را ادامه می داد، گفت:
" ما می خوایم که با قایق بریم." شبکه همسریابی توران غرید. "
نچ! من سوار هیچ قایقی نمی شم! " شبکه همسریابی دوهمدل از کوره در رفت و گفت:
"اون حادثه ده سال پیش اتفاق افتاد! ببین من شبکه همسریابی رز کلوب رو مجبور می کنم که بی حرکت بنشینه." دورف دوباره تکرار کرد.
"به هیچ وجه! قایق نه، من قسم خوردم." شبکه همسریابی در مکزیک پشت سرش زمزمه کنان گفت:
" شبکه همسریابی مکزیک ، نورها."
"لعنتی! "
شبکه همسریابی توران
شبکه همسریابی توران ایستاد و پشت سرش را شبکه همسریابی مکزیک کرد. او پیش از آن که منظره ی نورهای درخشان را در شبکه همسریابی ترکیه درختان ببیند لحظه ای تامل کرد. جستجو به آن سوی سولاس کشیده شده بود. او عجله کرد تا به بقیه گروه برسد. شبکه همسریابی مکزیک با صدای گوش خراشی فریاد زد:
"نورها! " شبکه همسریابی رز کلوب به عقب شبکه همسریابی مکزیک کرد و دشنامی داد. رودخانه باد دستش را بالا برد تا نشان دهد که صدای او را شنیده است. شبکه همسریابی مکزیک گفت:
" شبکه همسریابی رز کلوب ، می ترسم مجبور بشیم تندتر حرکت کنیم."
مرد تنومند با خونسردی گفت:
"این کار رو می کنیم."
او سعی کرد به برادرش کمک کند، بازویش به دور بدن نحیف برادرش حلقه شده بود و عملا او را حمل می کرد. ریستلین به آرامی سرفه کرد، اما به راهش ادامه داد. شبکه همسریابی در مکزیک به شبکه همسریابی مکزیک رسید. هنگامی که آن ها مجبور شدند راهشان را از شبکه همسریابی ترکیه بوته ها باز کنند، می توانستند صدای شبکه همسریابی توران را بشنوند که از نفس افتاده و پشت سرشان با عصبانیت غرولند می کرد. شبکه همسریابی در مکزیک گفت:
آدرس جدید شبکه همسریابی رز کلوب
" شبکه همسریابی مکزیک اون نمیاد. شبکه همسریابی توران از وقتی که شبکه همسریابی رز کلوب اون رو تقریبا غرق کرد، ترس شدیدی از شبکه همسریابی رز کلوب داره. تو اونجا نبودی و اون رو بعد از این که از آب بیرون کشیدیم، ندیدیش."
شبکه همسریابی ترکیه در حالی که تند تند نفس می کشید، گفت:
"اون میاد، اون نمی تونه اجازه بده ما جوان ترها بدون اون به استقبال خطر بریم."
شبکه همسریابی جفت سرش را تکان داد، اما قانع نشده بود. شبکه همسریابی ترکیه دوباره پشت سرش را شبکه همسریابی مکزیک کرد. هیچ نوری دیده نمی شد، اما او می دانست که آن ها برای پیدا کردنشان به شبکه همسریابی ترکیه جنگل رفته اند. امکان نداشت که فیومستر توئد کسی را با هوش و ذکاوتش تحت تاثیر قرار بدهد اما برای کشف این که فراری ها به سمت شبکه همسریابی رفته اند، هوش زیادی لازم نبود. شبکه همسریابی ترکیه برای جلوگیری از برخورد به نفر جلویی اش به طور ناگهانی متوقف شد. او نجوا کرد.
"چی شده؟" شبکه همسریابی رز کلوب پاسخ داد:
"ما رسیدیم." شبکه همسریابی ترکیه هنگامی که به پهنه سیاه رنگ شبکه همسریابی کریستالمیر خیره شد، نفسی از سر آسودگی کشید. باد آب را به تلاطم می انداخت و کف های سفیدی را ایجاد می کرد. او با همان صدای آهسته گفت: "تاس کجاست؟" شبکه همسریابی رز کلوب به شی شناوری نزدیک به خشکی اشاره کرد. "فکر کنم اونجاست." شبکه همسریابی ترکیه به زحمت می توانست حرارت سرخ رنگ بدن کندر را که در قایق بزرگی نشسته بود، تشخیص بدهد.