داداشم یه چندماهی هست تو فکره ههمون سایت همسریابی در تهران سابق نیست حق هم داره ها
-راستش کانال همسریابی در تهران یه دوست صمیمی داره که از بچگی باهم بودن زمانی که همسریابی در تهران به دنیا میاد شش ماه بعدش دختر اونم به دنیا میاد و برای اینکه این روابط بهتر شه و پایدار بمونه دوست کانال همسریابی در تهران که عمو سیاوش خان بهادری باشه میاد اسم همسریابی در تهران و رو دخترش میزاره مامان منو مادر اون مخالفت می کنن اونطوری که شنیدم و سایت همسریابی در تهران تعریف میکرد اما مردا کار خودشونو میکنن و قرار گذاشتن هر وقت درس اینا تموم شه ازدواج کنن همینارو که شنیدم دنیا رو سرم خراب شد یعنی مات همسریابی درتهران شدم زیر لبی گفتم کم مونده بود
جلوی همسریابی درتهران خودمو رسوا کنم
جلوی همسریابی درتهران خودمو رسوا کنم سرمو انداختم پایین و یه نفس عمیق کشیدم تا اشکام سرازیر نشه پس این اونیه که همسریابی در تهران دوسش داره تا اون موقع خیلی مونده ادرس همسریابی در تهران نشو هستی همه چی درست میشه فعال اونا چندین ساله تو آمریکان هروقت درس دخترش تموم شه
میان -اما داداشت دوسش داره حرفی زده نشد پاشو بریم انقدم غصه نخور درست میشه نه بابا همسریابی در تهران اصال ندیدتش که کانون همسریابی در تهران موضوع رو ازدواج همسریابی در تهران ادرس همسریابی در تهران شد با کانال همسریابی در تهران حرفش شد بعد اون دیگه از این موضوع بلند شدم و پول و حساب کردم ورفتیم بیرون
دیگه بقیه سواالتمو نپرسیدم تا برسیم خونه حرفی نزدیم من تو فکر بودم همسریابی درتهران هم توفکر بود
هردومون غرق رویاهامون بودیم من دفتر همسریابی در تهران اون دختر ناشناس و همسریابی درتهران رو نمیدونم از اون روز به بعد دیگه بهش پی ام ندادم تا ساعت ها آنالین بودم و به صفحه اش نگاه میکردم و ازبالکن هم دیدش ممنون بابت شیرکاکائو نگران چیزی هم نباش خوب عزیزم فعال دوباره وقت شد باز میریم بیرون میزدم اکثرا هم به صفحه گوشیش زل میزد حتما با اون دختره ایکبیری حرف میزد یک شب که دوباره بیخوابی زده بود به سرم به بالکن رفتمو و بهش نگاه کردم همون موقع گوشیم توجیبم لرزید نگاه کردم پی ام اومده بود ازطرف سایت همسریابی در تهران دو تا شاخ درآوردم که هیچ دوتا هم قرض گرفتم پی ام وباز کردم دیدم دیگه چرا پی ام نمیفرستی -مراکز همسریابی در تهران پی ام هام بی جوابن مراکز همسریابی در تهران دلت صاحب داره چرا بزنم کردم واسه دومی هم جواب نمیدمپی ام هات بی جوابن چون نمیدونم کی هستی اما میخونمش عادت کردم کانون همسریابی در تهران پی ام نمیفرستی انگار یه چیزی گم
- هرکی پی ام میده عادت می کنی؟
دفتر همسریابی در تهران شه بالکش می کنم
استیکری پوزخندی فرستاد و گفت -نه هرکسی هرکی دفتر همسریابی در تهران شه بالکش می کنم چند بار باالی صفحه اومد اما دوباره می رفت معلوم بود مینویسه بعد پاک میکنه بعد دو دقیقه چرا پس منو بالک نکردی؟
فرستاد کنارشم استیکره خنده فرستاد میخوام اونیکه بخاطر من دلگیره رو ببینم چرا میخوام ببینمت این االن تیکه بود انداخت منظورش پی امی بود که بهش فرستاده بودم بود ای کاش دلم میومد از اون بالکن مینداختمش پایین پسره ی...همون بهتر که جوابشو ندم اما بهتر بود منو بشناسه هر چند غرورم خدشه دار میشد اما راحت میشدم نهایتش منو نخواست دیگه رفت و آمد نمیکردم دیگه با این فکر صبرکردم بعدا جوابشو بدم همین موقع پی ام داد
-ادرس همسریابی در تهران شدی؟
دفتر همسریابی در تهران اون دختره بمیره برات
شوخی کردم الهی فداش شم چقد مهربونه زود عذر خواست ازدواج همسریابی در تهران دفتر همسریابی در تهران اون دختره بمیره برات
-کی و کجا -شب بخیرشبت بخیرپاشه ساعت پنج پارک....از ورودی دوم روبروی هتل....کنار درختی که زیرش صندلی هست بخاطر فردا استرس داشتم از استرس خوابم نبرد بعد صبح خوابیدم کالسم از ساعت2تا4 بود که سه و نیم تموم میشد و میتونستم برسم. اینطور صدا کردن یعنی باید بیدار شم وگرنه بعدش کارم با مامان فدات شه گل دخترم بیدار شو دیر میکنیا نفس مامان مامان بزار بخوابم دیر خوابیدم دیشب هستی دخترم پاشو چقد میخوابی مامان لبخند گشادی زد
و گفت اوکی مامان بالنسبت خر شدیم -بیا ناهار و صبحانت حاضره درحالیکه چشمامو میمالوندم گفتم -12مگه ساعت چنده چشام و اندازه نعلبکی