برای همین با حالت عصبانی رفتم پایین جالل: به به ساراخانوم چه عجب از اتاقت دل کنید چایی پرید به گلوش و سرفه کردمن طالق میخوام آدرس سایت همسریابی: چی طالق؟
مفهمی چی میگی سارا آدرس سایت همسریابی:
مفهمی چی میگی سارا آدرس سایت همسریابی: اگه شوخی میکنی بدون اصال جالب نیستمی فهمم چی میگم من نمی خوامت -من شوخی ندارم طالق میخوام، من یکی دیگه رو دوست دارم آدرس سایت همسریابی: تو به من خیانت کردی؟ -خیانت نکردم دارم بهت میگم که دوستت ندارم آدرس سایت همسریابی: اون مرتیکه کیه؟ بعدش شروع کرد منو کتک زدن و زیر مشت و لگدتو نمیشناسی آدرس سایت همسریابی بهترین همسر:
ولت کنم که بری با پی خوش گذرونیت اره ؟
اون مرتیکه کیه خودم می کشمشولم کن آدرس سایت همسریابی بهترین همسر: آره عین آب خوردن میمونه، حرف میزنی یانه پس برات راحته آدم کشته، آخ موهام ولم کن تا اینکه فرهاد رسید و منو از دستش نجات دادنه -چیکار می کنی آدرس سایت همسریابی بهترین همسر ولش کن؟
درس سایت همسریابی امید: فرهاد برو اونور میخوام بکشمش -دیوانه شدی؟ببین پسرت داره میبینه هردومون به پاالی پله ها نگاه کردیم پسرم سرشو به نرده تکیه داده بود و مارو می دید یک هفته سر طالق باهم بحث میکردیم ادرس سایت همسریابی امید: باشه طالقت میدم اما قول نمیدم اون مرتیکه اگه دیدم نکشمش و البته به یک شرط منم خوشحال شدم چون مردی نبود که بخواد بکشتش من ترسیدم بفهمه من حقیقتو میدونم منو هم جزء اون بدبختا قرار بده
منیر، منیر منیر: بله خانوم ادرس سایت همسریابی امید: بهزاد و نهبرو چمدون های بهزاد و جمع کن ادرس سایت همسریابی تبیان:
شرطمو نذاشتی بگم چی ادرس سایت همسریابی تبیان: میری اما بدون بهزاد چه شرطی ادرس سایت همسریابی تبیان: بله، من االن زنگ میزنم وکیلم بیاد دادخواست و تنظیم کنه و همین امروز تمومت کنم اما بهزاد نمیونی ببرینه ادرس سایت همسریابی نازیار:
هست اما بفکر پسرت بودی نباید خیانت میکردی اما ادرس سایت همسریابی نازیار خیلی ناراحت بودم وقتی وکیل اومد داد خواست و تنظیم کرد و اولش دودل شدم بخاطر بهزاد اما گفتم باالخره این دستگیر میشه و خودم به پرو بالم میگیرمش امضا رو زدیم و تموم شد بقیه کارها رو وکیل انجام میداد از هفته پیش همه چی رو جمع کرده بودم میخواستم برم اتاق پسرم که ادرس سایت همسریابی نازیار نذاشت آدرس سایت همسریابی توران 81:
خانوم کجا آدرس سایت همسریابی توران 81:
حق دیدن بهزاد و نداری میخوام بهزاد و ببینم و برم آدرس سایت همسریابی توران 81: میری بیرون یا به نگهبانا بگم بندازتت بیرون چی ادرس جدید سایت همسریابی حافظون ادرس جدید سایت همسریابی حافظون:
ادرس جدید سایت همسریابی حافظون:
اسد بیا فقط یکبار یک مرد هیکلی اومد اسد: بله آقا ادرس جدید سایت همسریابی حافظون:
این خانوم بنداز بیرون، طرفای خونم دیدیش آزادین بکشینش -چی وب سایت همسریابی بزار بهزاد رو ببینم منو کشون کشون بردن بیرون هر چقدر درو کوبیدم به روم باز نکردن یکسال گذشت و خبرهارو یا منیر بهم میداد یا فرهاد عکسهای بهزاد رو بهم میرسوندن وفرهاد گفته بودم عملیات داره تموم میشه وکله گنده باند رو پیدا کردن وتو یک مراسمی قرار همشونو دستگیر کنن چون خونه من روبروی محل مراسم بود از خونه من استفاده کردن و بعضی از اعضای باند هم که تو مراسم نبودن یکیش هم وب سایت همسریابی قراره همزمان دستگیر شه تو این مدت فرهاد محمد خیلی بهم کمک کرده بودند فرهاد خوش دستگیری وب سایت همسریابی رو به عهده گرفته بود منم از صبح دلم شور میزد زنگ زد به منیر تو پارک منتظر منیر بودم که رسیدچشمبه بهانه خرید بیا پارک سرکوچه کارت دارم