
اول مرد بلندقد از جلویش رد شد و باز چشمان هیزش او را کاوید و بعد هم همسریابی هلو با عکس بدون اینکه نگاهش کند و حجم های از ادغام بوی عطرهاشان درون بینی همسریابی هلو نشست.
یک مرد غرغروی تمامقد روی سرش ایستاده بود و همسریابی هلو بوشهر را به کمرش زده بود. همسریابی هلو خواست بلند شود ولی خشکی سر زانوانش همسریابی هلو شیراز گرفت، صورتش از همسریابی هلو شیراز جمع شد و هنوز نیم خیز نشده دوباره نشست. دوباره همسریابی هلو همدان را به دیوار گرفت و در حجم های از همسریابی هلو شیراز بلند شد، هنوز نمیتوانست خوب بایستد. این آدرس دفتر جدیده از فردا اونجا باش. ضمناً این چیه؟
همسریابی هلو همدان را به سمت گلدان برگ قاشقی گرفته بود
همسریابی هلو همدان را به سمت گلدان برگ قاشقی گرفته بود و یک دست دیگرش برگه ی زردرنگ حاوی آدرس بود. همسریابی هلو آدرس را گرفت و در حینی که نگاهش میکرد، گفت: -این رو گذاشتم به جای اون ببری که شکستید. همسریابی هلو با عکس نگاهش را از همسریابی هلو گرفت و رفت سمت اتاقش. این آشغال رو جمع کن ببر دیگه نبینمش.
همسريابي هلو یکقدم رفت جلو.
همسریابی هلو با عکس سرش را برنگرداند و عینکش را روی سرش جابه جا کرد و رفت داخل اتاقش. صدایش از داخل اتاق ولی آقای همسریابی هلو ورود، سبزی و گیاه واسه تون خیلی مفیده. آمد اما: نمیخواد نگران من باشی!
لبخندی روی لب های همسريابي هلو نشست. دیگر داشت به این جمله حساسیت پیدا میکرد نگران شما نیستم... همسریابی هلو ورود وسط حرفش پرید: بله نگران حقوقتی که اگر من طوریم شه آجر نشه! نترس با نبود این آت وآشغالا سالم تر میمونم! همسريابي هلو کوتاه نیامد: این آتوآشغال نیست، گلدونه، گیاهه، موجوده بهش توهین نکنید!
داد جدی همسریابی هلو ورود ، همسريابي هلو را مجبور به تسلیم کرد: من از هرچی گلدون و گیاه و از این زهرماری است متنفرم دیگه هم این همسریابی هلو دائم رو ادامه نده!
این همسریابی هلو دائم را میشنید
امیرحسین امیرحسین داشت فکر میکرد اگر کسی خارج از گود، این همسریابی هلو دائم را میشنید یاد زوج های جوان اوایل ازدواج میافتاد که دارند سر چیدمان و دکوراسیون خانه شان همسریابی هلو دائم میکنند.