ازدواج صیغه میشم اینم شمارم
اگه ازم جدا شه به شکل گرگ می شم! همه با چشمای گرد شده نگاش کردیم صدای متعجب پسرا رو شنیدم که می گفتن - یعنی چی؟ این مدلیش رو ندیده بودم! ازدواج صیغه میشم اینم شمارم - اتری شنلش رو می تونی غیب کنی ؟! اتری -آره - تا چه مدت ؟! - کم تر از دو ساعت. ازدواج صیغه میشم اینم شمارم چوب دستیش رو دور رز چرخوند لباس هاش غیر از شنلش عوض شد. لباسش مثل لباس اتری بود با این تفاوت رنگش طوسی بود. سوالم رو با صدای اروم از ازدواج صیغه میشم اینم شمارم پرسیدم - چرا من رو فقط لخت کردی ؟! - تا بهت بال بدم! نورا - من یه مشکلی دارم! ازدواج صیغه میشم اینم شمارم- چی ؟! ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم.
با لبخند دست کشید به پشت ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم
رو در اومدن بال هام تسلطی ندارم ساناز با لبخند دست کشید به پشت ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم و آروم گفت - حالا دیگه داری! ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم به راحتی بال هاش رو از داخل کتفش در اورد! به بال هاش نگاه کردم خیلی قشنگ بود بعد از این که لباس های الفینا رو با تاپ و دامن اب سفید عوض کرد به گردنش گردنبندی با نقش اب اویزون کرد ساناز چوب دستی رو به طرف خودش گرفت موهاش فر ریز شدن لباس هاش با لباس قرمز رنگ تیره مثل لباس رویا عوض شد روی سرش شنل بلند مشکی قرار گرفت ساناز - می تونید برگردید پسرا به طرفمون برگشتن. با دهن های باز شده نگامون می کردن. حالت نگاهای برسام و ساناز بهم دیگه معمولی نبود و البته حالت نگاه کرد رویا به برسام هم عادی نبود! نگام افتاد به آراس و رامتین که با لبخند نگام می کردن ساناز چوب دستش رو به طرف تک تکشون چرخوند برسام لباس هاش مثل افراد نینجا سفید و معمولی و البته کمی بلند شد و به گردن گردنیندی با نقش بزرگی از گلوگله ای از اتش به گردن داشت! بقیه هم به همین شکل لباس هاشون بود غیر از یوسف و آراس اون ها لباس های بلند ابی با شلوار های مشکی به تن داشتن اراس و یوسف بال هاشون رو در اوردن! بال های آراس خیلی زیبا بود بال هایی بلند به رنگ سفید! یعنی می شه بال های من هم به این قشنگی شه!
ازدواج من صیغه میشم اینم شمارم
به بال های یوسف نگاه کردم مثل بال های آراس بود اما به رنگ مشکی با اون که بال هاش مشکی بود اما جذابیت خاصی داشت! اراس با تعجب پرسید - چرا بال های تو مشکیه ؟! همه با تعجب نگاش می کردن نمی دونم چرا بهش شک داشتند مگه بال به رنگ مشکی چه نشونه ای می تونه داشته باشه! یوسف - صبر کن تند نرو. خیلی ها هستن که بال هاشون مشکیه اما قلبشون سیاه نیست! - می شه بگین این جا چه خبره ؟! رامتین - افراد تاریکی بال هایی مشکی دارن! ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم هین بلندی کشید و دستش رو گذاشت روی دهنش ازدواج من صیغه میشم اینم شمارم رو به نورا گفت - من یکی افراد پادشاه تاریکی نیستم! نورا داد زد - پس چی هستی ؟! ازدواج من صیغه میشم اینم شمارم - رامتین تو که بهتره می دونی افرادی هستن با بال های سیاه اما جزو افراد تاریکی نیستن! رامتین - آره هستن اما خیلی کم! ازدواج من صیغه میشم اینم شمارم- اگه من از تاریکی بودم هیچ وقت محافظ نورا نمی شدم برسام - فقط دلم می خواد باشی! برسام از کنارش گذشت رویا - بهتره به راهمون ادامه بدیم. کاری جز اعتماد بهش رو نداریم! رامتین - به راهمون ادامه می دیم ساناز - یه لحظه ازدواج من صیغه میشم اینم شمارم با ترس به ساناز نگاه کرد. رامتین به سمت ساناز برگشت - بله ؟ - من باید واسه رز چیزی درست کنم تا بدون شنلش هم بتونه مثل انسان شه! رامتین - می تونی بری. - باید رز و اتری باهم بیان! برسام با شک گفت - اون وقت چرا ؟! نکنه می خوای اینارم بدزدی و ببری بفروشی! اینا دیگه شی نیستن!