با جا به جا شدن پوریا نگاهم را از شکمش گرفتم. صورتش سرخ شده بود! خندهام گرفت و به صورت معذبش نگاه کردم و جواب دادم: اره! نفس عمیقی کشید و سعی کرد لبخند بزند: کتابهایی که برات فرستاده بودم، به دردت خورد؟ چند تا کتاب جد ید هم برات اوردم که بهت بدم! صدای خندهی بلند اهنگ شاد ریمیکس ترکی، باعث شد حواس اهنگ شاد ریمیکس دهه ۶۰ هم پی حرفهای انها برود.. " کتاب " کتابهای اهنگ شاد ریمیکس ترکی در طبقهی سوم کتابخانه ی مشترک من و شیدا و اهنگ شاد ریمیکس خاک میخورد. از همان وقتی که شهاب دستور استفاده نکردن از انها را داده بود و اهنگ شاد ریمیکس همیشه مطیع اش، اطاعت کرده بود! " حسود ِ دوست داشتنی من" تنها جمله ای بود که در ذهنم چرخ میخورد! و چه قدر فرق بود بی ن زندگی ذهنی من و زندگی واقعی من! مادرم اشاره زد به اشپزخانه بروم. از خواسته با اجازه ای گفتم و بلند شدم.
قرار بود تا اخر تعطیلات اهنگ شاد ریمیکس ترکی و خانواده اش مهمان ما باشند
بعد از شستن ظرفها به کمک دوقلو ها، به اتاقم رفتم و با خستگی خودم را روی تخت انداختم. قرار بود تا اخر تعطیلات اهنگ شاد ریمیکس ترکی و خانواده اش مهمان ما باشند. امشب هم عمه هم میامد. سرم را زیر پتو بردم و چشمهایم را بستم: دلم برای دانشگاه تنگ شده بود. پریا توپ را محکم به سمتم پرت کرد. از ترس کنار رفتم و توپ به راحتی به سمت دروازه امد و گوشه ی تور جا خوش کرد. پوریا غر زد: حواست کجاست اهنگ شاد ریمیکس؟ چرا کنار رفتی؟ شانه هایم را بالا انداختم: من که گفتم فوتبال یاد ندارم! دوقلوها مشغول شادی کردن شدند..
اهنگ شاد ریمیکس دهه ۶۰ جلویم ایستاد
اهنگ شاد ریمیکس دهه ۶۰ جلویم ایستاد. ساعد هر دو دستم را گرفت و باز کرد: ببین عزیزم، وقتی توپ اومد سمتت اینجوری دستاتو باز کن و بگیرش. تو که میری کنار خب راحت گل میخوریم! برای خالص شدن از این وضعیت سری تکان دادم. عقب که رفت نفس راحتی کشیدم. شوهر عمه مهری که عنوان داور را داشت سوت زد و بازی دوباره شروع شد.. امروز با خانوادهی اهنگ شاد ریمیکس رادیو جوان و عمه مهری به عنوان سیزده به در بیرون امده بودیم. دوقلوها که عاشق فوتبال و البته بازیکن مورد نظرشان بودند، همه را مجاب به بازی کردند و اصرار من برای بازی نکردن بی فایده بود! دوقلوها، کیوان و همسرش و کامران در ی ک تیم بودند.
مادرم و اهنگ شاد ریمیکس رقصی نازنین و عمه مهری هم، جدا از ما گوشه ای نشسته بودند
من و پوریا و اهنگ شاد ریمیکس رادیو جوان و پدرم هم در یک تی م! مادرم و اهنگ شاد ریمیکس رقصی نازنین و عمه مهری هم، جدا از ما گوشه ای نشسته بودند و مشغول صحبت کردن بودند! وقتی اصرارم برای بازی نکردن زیاد شد، اهنگ شاد ریمیکس رقصی پیشنهاد ایفا ی نقش دروازه بان داد و من با چشم غرهی پدرم با بی میل ی مشغول بازی شدم! داور سوت زد و اهنگ شاد ریمیکس رادیو جوان و پدرم با خوشحالی دستهایشان را به هم کوبیدند.
اهنگ شاد ریمیکس رادیو جوان موفق به دریافت یک پنالتی شده بود! تکیه به چارچوب دروازهی کوچک زمین بازی زدم و به پدرم که با وسواس پشت توپ ایستاده بود، نگاه کردم. همسر پسرعمه کیوان، دست هایش را باز کرد و پدرم توپ را ارام به سمت دروازه هل داد و توپ به راحتی در دستهای دروازه بان همسرکیوان جای گرفت! از ضربه ی پدرم خندهام گرفت و پوریا ناامید گفت: اهنگ شاد ریمیکس رقصی این چه شوتی بود! اهنگ شاد ریمیکس خند ید.