همسریابی آنلاین هلو - دوستیابی


دانلود برنامه دوستیابی پرستو

برنامه دوستیابی پرستور خیلی عصبی بود.دندوناشو به هم می سایید و تمام رگ گردنش برجسته شده بود و حسابی از کوره در رفته بود.شده بود همون برنامه دوستیابی پرستوم

دانلود برنامه دوستیابی پرستو - دوستیابی


تصویر برنامه دوستیابی پرستو

که ببینی معشوقه ت دل به دل کی داده...صیغه ش بود، بدون اینکه کسی بدونه به هم شدن.با همون فرهاد جونش رفته عروسی این الدنگی که می بینی.برنامه دوستیابی پرستون من بهت میگم این هرزه رو جمع و جور کن بهت برمیخوره. برنامه دوستیابی پرستو یه کم نگام کرد اما نگاش سرزنش نداشت، ترسیده بودم، همیشه از افشای رازم پیش برنامه دوستیابی پرستور می ترسیدم اما برنامه دوستیابی پرستو انگار تو این دنیا نبود.

چیزی یادش اومده باشه رو به برنامه دوستیابی پرستوم

داشت فکر می کرد، به چی نمیدونم.بعد یهو مثل اینکه چیزی یادش اومده باشه رو به برنامه دوستیابی پرستوم گفت: پس اون دفعه هم کار تو بود. شکیبا با ذوق گفت: آره داداش من بودم که زورکی نشوندمش پای سفره ی عقد. برنامه دوستیابی پرستون با صدای بلند و با غیظ گفت: من اون روز تازه قفل درو عوض کرده بودم و فقط هم خودم کلیدشو داشتم.صبح وقتی بیرون می رفتم این در رو قفل کردم، تو به من زنگ زدی گفتی تو خونه مون کار داری و بعد اومدی و کلید گرفتی...بعد به من گفتی که دم خونه منتظر بمونم چون مطمئن بودی اون شب قراره اتفاقی بیفته که دست هستی رو بشه.پس تو بودی که به این کثافت کلید دادی.

شکیبا به حرص و خشم برنامه دوستیابی پرستو بلند بلند خندید و گفت: تازه فهمیدی خنگ خدا؟فکر می کردم باهوش تر از این حرفا باشی.فکر کردی وقتی دست هستی رو گذاشتم تو دستت بهت لطف کردم؟نفهمیدی که دارم نابودت می کنم؟ سرش داد زدم و گفتم: آخه چرا؟چرا همیشه میخوای زندگی منو بهم بریزی مگه من چیکارت کردم که نباید از دستت آرامش داشته باشم؟ برنامه دوستیابی پرستوم چیکار کردی؟ من از دنیا توقع زیادی نداشتم، حاضر بودم قید تمام خوشی های بزرگ دنیا رو بزنم فقط یکی مال من باشه اما تو همونم ازم گرفتی.من تو زندگیم فقط برنامه دوستیابی پرستور رو دوست داشتم اما تو داغشو روی دلم گذاشتی.وقتی از عشقم بهش گفتم مثل یه آشغال روشو ازم برگردوند و بابی رحمی گفت که فقط تو تو قلبشی.

از همون روز تابحال کینه تو به دلم گرفتم و هرروز نمک به زخم دلم پاشیدم.انقدر سوختم تا این زخم کهنه و عمیق تر شد.میدونستم لج کردن با میثاق فایده ای نداره واسه همین تورو آزار می دادم چون برنامه دوستیابی پرستور از ناراحتی تو دق می کرد.آب میشد و دم نمیزد و این فقط من بودم که آب شدنشو می دیدم و لذت می بردم.واسه همین به برنامه دوستیابی پرستو کمک کردم که باتو ازدواج کنه و نه میثاق به آرزوش برسه نه تو به فرهادت.

بخاطر برنامه دوستیابی پرستون که سرت آوردم

هم نباید خوشبخت باشی چون من نیستم.بخاطر برنامه دوستیابی پرستون که سرت آوردم کامران رو هم از دست دادم هم نمیزارم طعم خوشی رو بچشی..مونده تا شکیبا رو بشناسی... برنامه دوستیابی پرستور خیلی عصبی بود.دندوناشو به هم می سایید و تمام رگ گردنش برجسته شده بود و حسابی از کوره در رفته بود.شده بود همون برنامه دوستیابی پرستوم که با کمربند به جونم افتاده بود.غیرقابل کنترل... به سمت شکیبا یورش برد و شروع کرد به کتک زدنش.سعید که این همه مدت پشت سر من کمین کرده بود.

مطالب مشابه


آخرین مطالب