
همان حین گفت: -بیا بهاروند عزیز!
بیا میخوام کشف جدیدم رو به همه نشون بدم، بیا! وسط سایت بزرگ همسر یابی هلو پر بود از جمعیتی که همه به نحوی خودشان را مشغول کرده بودند.
میهمانی مجلل و باشکوه پیزا که هراز چندگاهی به دالیلی که هنوز برای سایت بزرگ همسر همسریابی نامشخص بود در کاخ بزرگ و مخصوصشان تشکیل میشد.
اطراف سایت بزرگ همسر یابی اصفهان پر بود از گلدان
اطراف سایت بزرگ همسر یابی اصفهان پر بود از گلدان های پایه بلند و سایه انداخته و روی سقف کاذب و کنف های آن باال هم سنسورها و نور مخفی های روحنوازی خودنمایی میکرد.
میزهای اردو در اطراف و زیر درختچه های مصنوعی و پهن، مزین بود به انواع نوشیدنی و خوراک ها! ضلع جنوبی سایت بزرگ همسر یابی اصفهان انگار اتاقچه هایی بود محصور به پیچک هایی که به نظر طبیعی می آمدند، برای خلوت کردن برخی ها! سایت بزرگ همسر یابی هرات خیلی بزرگی که تهش از سرش قابل تشخیص نبود و تلفیق رنگ و دکوربندی خاصش از هر جایی که امیر حسین در این 28 سال زندگی اش دیده بود، متمایزش میکرد.
آب را تا ارتفاع بیستمتری باال میبرد و از همان فاصله روی سبزینه های طبیعی باالی پلکان و رود مصنوعی حاشیه اش پخش میکرد. صدای موزیک الیت داخل سایت بزرگ همسر یابی هلو در به وجدآوردن زوج های جوان حاضر بی تأثیر نبود ولی هم همه و تماس هایی که برقرار میشد با پارتی هایی که به اجبار مهران گاه به گاه میرفت، زمین تا آسمان فرق داشت! انگار در یک سیارهی دیگر بود و آدم هایش نیز فضایی!
همه با دیدن سایت بزرگ همسر یابی آغاز نو که دو شبه دوش بزرگ ترین سایت همسریابی به سمت بالای صحن میرفت کمی تغییر زاویه دادند و پچ پچ هایشان اوج گرفت. سایت بزرگ همسر یابی آغاز نو درحالیکه عصایش را تقریباً به زمین میکوباند زیر گوش بزرگ ترین سایت همسریابی زمزمه کرد:
پسر جوان میخوام راز چهل ساله ای رو بهت بگم.
بزرگ ترین سایت همسریابی لبخندی تصنعی روی لب هایش آورد
تخمیر چهل سال تجربه و جنگیدنه، پس ششدنگ حواست رو بده به من! بزرگ ترین سایت همسریابی لبخندی تصنعی روی لب هایش آورد و ساکت ماند. سایت بزرگ همسر یابی آغاز نو سرفه ی نیم سوزی زد و نیم نگاهی به بزرگ ترین سایت همسریابی کرد و دوباره به جلو خیره شد. -میدونی حشرات وقتی غریبه ای وارد جمعشون میشه چه میکنن؟ مادامیکه اون غریبه حس ترس به خودش راه نده و به ضمیر ناخودآگاهش حالی کنه اون هم جزئی از این مجموعه ست، مشکلی پیش نمیاد و اکوسیستم اون رو به عنوان یه عنصر خودی قبول میکنه! سایت بزرگ همسر یابی موقت صندلی تاج دار را بیرون کشید و نشست و با دست به نزدیکترین صندلی مشرف به خودش اشاره کرد: -بشین! عصایش را تکیه داد به میز، مرد بلندقدِّ پشت سرش جلوتر آمد و دو جام روی میز را تا نیمه پر کرد. سایت بزرگ همسر یابی موقت داشت میگفت غریبه ای وارد شده، حمله کنید«! سایت بزرگ همسر همسریابی دست هایش را جلوی پایش مشت کرد و به سایت بزرگ همسر یابی موقت خیره شد.
سایت بزرگ همسر یابی هرات لبخندش را خورد
سایت بزرگ همسر یابی هرات لبخندش را خورد و جام را با دست های چروکیده و روشنش برداشت و جرعه ای نوشید و ادامه داد: سایت بزرگ همسر همسریابی که تازه متوجه ته مایه ی حرف های پیر مخوف روبه رویش شده بود، لبخند ریزی زد و چشم هایش را داد به اطراف. بی اغراق جا خورده بود از اینکه آنچه زیر زبان دلش مزهمزه میکرد روی زبان سایت بزرگ همسر یابی شیدایی جاری شد. شوکه شده بود! تیره ی کمرش عرق کرده بود و شقیقه هایش کمی درد میکرد. لب هایش را کمی تیز کرد و به سایت بزرگ همسر یابی شیدایی خیره شد. -باید اعتراف کنم شامه ی تیزی دارید! سایت بزرگ همسر یابی شیدایی بیتوجه به پرچم سفید باال آمده با دستش اشاره کرد به جام: -نمیخوری؟