
داشتم واسه خودم لقمه میگرفتم که دیدم یه لیوان شیر جلوی صورتم قرار گرفته. سرمو بالا آوردم که دیدم شیخ مالک داره با لبخند ریزی نگام میکنه شیخ مالک: دخترم بیا یه لیوان شیر بخور از عصبانیت سرخ شده بودم. این. ..این مردک چیکار به سایت همسریابی دائمی جدید تورانی داره؟؟دوباره گفت: بگیر دیگه دخترم این دفعه دیگه اعصابم خورد شد و با نهایت خشمی و نفرتی که از این مرد داشتم داد زدم: انقد به من نگو دخترم من دختر تو نیستم.
سایت همسریابی دائمی جدید تورانی گه از خشم نفس نفس میزدم
همه با تعجب به سایت همسریابی دائمی جدید تورانی گه از خشم نفس نفس میزدم نگاه میکردن سایت همسریابی دائمی جدید توران با نگرانی و قدم های بلند به سمتم اومد و گفت: رایکا عزیزم آروم باش میترسید دوباره حالم بد بشه!! شیخ مالک با اخم خواست چیزی بگه که سایت همسریابی دائم جدید توران 81 نعره زد: فعلا با ما کاری نداشته باش بعدم بدون حرف دیگه ای دستمو کشید و با خودش به اتاقم برد رو به سایت همسریابی دائم جدید توران 81 ازدواج با صدای آروم و زمزمه مانندی گفتم: پس کی از این خراب شده خلاص میشیم؟ سایت همسریابی دائم جدید توران 81 دستمو کشید و پرت شدم تو بغلش آروم موهام و نوازش کرد و پیشونیم رو بوسید. از این محبت برادرانش قند تو دلم آب شد با مهربونی نگام کرد و گفت: خوشگل داداش میریم فقط یکم دیگه صبر کن. کارا داره خوب پیش میره و امشب اون دو نفر میان اینجا تا باهم نقشه رو تکمیل کنیم. تو اصلا به خودت فشار نیار میدونی که عصبانیت برات خوب نیست!! نفسمو دادم بیرون و سرمو به سینه سایت همسریابی دائم جدید توران 81 ازدواج فشردم و گفتم: نمیشه آخه ندیدی مگه اون شیخ گامبو احمق به من گفت دخترم!! سایت همسریابی دائمی جدید توران با خنده و تعجب نگام کرد و گفت: شیخ گامبو؟ من: هوم همون شیخ مالک و میگم دیگه!
سایت همسریابی دائم جدید توران 81 ازدواج قهقهه ای زد
تا من اینو گفتم سایت همسریابی دائم جدید توران 81 ازدواج قهقهه ای زد و لپمو کشید و گفت: من تو کارو تو موندم!! این کلمات رو از کجا میاری؟؟ با خنده گفتم: دیگه دیگه یهو جدی شدم و با اخم گفتم: حالا اون دو نفر ساعت چند میان؟؟ سایت همسریابی دائم جدید توران 81که از تغییر حالتم خندش گرفته بود گفت: ساعت ۱۰خوشگل خانم اوهومی گفتم و به ساعت نگاه کردم ۸: ۲۰دقیقه بود اوه کو تا ۱۰بشه. با دستم مثل بچه ها چشام و مالیدم و گفتم: من خوابم میاد که!!! سایت همسریابی دائمی جدید توران با لبخند نگام کرد و گفت: خوب بخواب من اینجام هر وقت اومدن بیدارت میکنم با لحن خواب آلودی اوهومی زمزمه کردم و با گذاشتن سرم رو سینه پهن سایت همسریابی دائم جدید توران 81 خواب مرا عین بلانسبت چی در بر گرفت. سایت همسریابی دائمی جدید توران با خوابیدن رایکا بهش نگاه کردم و لبخندی از حالت بچگونش رو لبم اومد.