
آدرس جدید سایت همسریابی پیوند دوباره آه کشید.
-چطوری دانلود همسریابی پیوند رو از کار انداختی؟
مهران قهقهه زد. -فعال بذار به کارم برسم. میدونم االن سرت شلوغه بابت خانومت. آرومش کن! آدرس جدید سایت همسریابی پیوند رو به کانال تلگرام همسریابی پیوند نیک لب زد: -بشین یه لقمه بخور. کانال تلگرام همسریابی پیوند نیک لب هایش را گاز گرفت. به اطراف نگاه کرد با آن قهوه ای های در حال غرق شدن. بعد خندید. ریز خندید؛ ولی خندید و زمزمه کرد: -چی بخورم؟
- شما من رو دور ننداختین؟
- با نانسی خانوم عقد نکردین؟
- من بیکس نشدم؟
- بی یار نشدم؟
- بی همدم نشدم؟
چه زود شتر نفهمی که پشت در خونه ی بخت من خوابید، بیدار شد. بعد آرام و بی صدا هق زد. آرامتر از همیشه دل زد و اشک هایش سر خوردند روی گونه اش. آدرس جدید سایت همسریابی پیوند دیگر جان آرام کردن آرام جانش را نداشت. -اون عقد ساختگیه. من با دختر اکراد عقد ساختگی کردم. باز کانال تلگرام همسریابی پیوند وسط گریه هایش خندید. -با هم ساختگی رفتین توی اتاق؟ ساختگی؟ ساختگی گفتن... گفتن... مکث کرد. خیره به چشمان پرهراس ثبت نام همسریابی پیوند، مکث کرد و پلک نزد. -حتی نمیتونم باقیش رو بگم. شما مقصر نیستینا. من بی عرضه م. من بلد نیستم. من زن بودن رو بلد نیستم. جذاب نیستم. بعد آب بینی اش را کشید باال و دل زد: -فقط یه کم طاقت می آوردین من مزهی محبتتون رو بچشم بعد.
دیگه من اون کانال تلگرام همسریابی پیوند نمیشم. دیگه من واسه کسی عشق نمیشم. چرا تا لحظه ی آخر دیوونه م کردین؟ چرا یه کاری کردین بودنتون برام بشه آرزو؟
- حاال چطوری دووم بیارم؟
- چطوری به دلم بفهمونم ثبت نام همسریابی پیوند نیست که کنارم باشه؟
- که با تمام وجود دوستم داشته باشه؟
- چرا؟ چرا من رو آوردین اینجا؟
- آوردین ببینم؟
- ببینم چقدر بیعرضه م؟
- آوردین ببینم چقدر کم دارم در برابر نانسی خانوم؟
- اون رو که خودمم میدونستم. میدونستم نانسی خانوم از من سرتره.
ثبت نام همسریابی پیوند دیگر با کلمه هم آشنا نبود
اشک هایش دست بردار نبودند. ثبت نام همسریابی پیوند دیگر با کلمه هم آشنا نبود و سکوت رخت پهن کرده بود داخل دهانش.
کانال تلگرام همسریابی پیوند فقط آرام ضجه میزد: -میشه به یکی بگین من رو ببره؟ میشه؟ حالم بده. خیلی حالم بده. من نشنیدم، دیدم. من پشت یه مانیتور داشتم جون میدادم. دست هایش میلرزید. انگشتانش، زانوانش، چشم هایش و تمام سلول به سلول وجودش میلرزید. کانال تلگرام همسریابی پیوند را زلزله آمده بود انگار و ورود به سایت همسریابی پیوند در یک بهت عظیم. مقتدری زهرش را ریخته بود و یا شاید سم اکراد. بودن کانال تلگرام همسریابی پیوند مهر در این باغ تا این لحظه برای ورود به سایت همسریابی پیوند بیعلت میآمد که با وجود این واقعه ی تلخ و غیر قابل باور، علتش هویدا شد. کانال تلگرام همسریابی پیوند مهر چشم هایش را بسته بود و اشک هایش به تمثال سیل ناایستادنی بود و نفسنفس میکرد. هوم هوم خفه ای از ته گلویش در می آمد و به آنی فشارش افت کرد. دست گرفت به تاج صندلی و تا آستانه ی افتادن پیش رفت. ورود به سایت همسریابی پیوند با بدنی که دیگر جان نداشت، پرید و زیر بازویش را گرفت و با بغض سنگین مردانه اش زیر گوشش زمزمه کرد: -من رفتم توی اتاق؛ چون قرار اکراد بود، شرط اکراد، خواسته ی اکراد بود.
توی اتاق اولش مجبور به بازی بودم؛ چون دانلود همسریابی پیوند نصب بود و کارامون زیر نظر بود؛ ولی بقیه ش نه. ما نبودیم.
به جان خودت که عزیزترینی. بعد کانال همسریابی رو قطع کردن و یه فیلم ساختگی جلوی کانال همسریابی به نمایش دراومد. کانال تلگرام همسریابی پیوند مهرم. به اون فیلم بود. ما نبودیم! اگه شنیدی که گفتن بچه ای در کاره، اونم ساختگیه. دکتر با ماست. داره همکاری میکنه دروغ گفته. میشنوی کانال تلگرام همسریابی پیوند نیکم؟