هفته ای خوب م دانشگاه و چیکار کنم هواپیمایی قطر تلفن:
یک گل دختر بیشتر نداریم که مواظب خودت باش فعال ازهمتون ممنونم چندروز از اون روز میگذره و دیگه کسی از کالغه حرفی نزد وبعد اونشب هم خود بابا اون سیمکارت و قطع کرد امیر و شادی هم رفتن ترکیه.
چند وقته بابا و هواپیمایی قطر تست کرونا هردوشون دمق هستند و نمیدونم چرا، میپرسمم میگن چیزی نیست به نظر تو اینطور میاد صورتمم خوب شده فقط کمی کناره لبم زخمش مونده که وقتی میرم دانشگاه با کرم پودر میپوشونمش.
امروز سرحال تر از همیشه بدون اینکه هواپیمایی قطر تست کرونا بیدارم
کنه بیدار شدم. دست و صورتمو شستم ورفتم به اشپزخانه برای صبحانه بابا: صبح توام بخیر دخترم سرحالی صبحتون بخیر عشقوالی
من هواپیمایی قطر تلفن: شکرت نمردیم
من هواپیمایی قطر تلفن: شکرت نمردیم و دیدیم مثل آدم ازخواب بلند شده. بابا: هواپیمایی قطر شیراز چیکار به دخترم داری راحت باش دخترم رفتم صورت بابارو بوسیدمو یه زبون هم برای هواپیمایی قطر تلفن درآوردم هواپیمایی قطر تلفن: ببین هواپیمایی قطر شماره تماس جان تو لوسش کردی بابا دسشتو انداخت گردنمو اونم صورتمو بوسید بابا:
ته تغاریمه دا نفسم به وجودش بنده هواپیمایی قطر شیراز هواپیمایی قطر تست کرونا با چنان عشقی به بابا نگاه کرد که انگار بار اولشه می هواپیمایی قطر تست کرونا جان جمع کن عشقوالنه نگاه کردنتو بابامو خوردی لیلی بابا ببین زنت چی میگه بابا هم خندید و چیزی نگفت بعد صبحانه رفتم یک مانتو اسپورت یشمی با شلوار کتان لوله تفنگی و مقنعه مشکی رو همراه با بارانی نیم تنه مشکی چرم پوشیدمو چون هوا کمی سرد بود آخرای آبان بودکمی هم سرخاب سفیدات کم رنگ زدم که معلوم نبود طبیعی به نظر می رسید همرا با کفش اسپورتی یشمی و کوله یشمی ست کردم و گفتم منتظر جواب نموندم ورفتم چون گواهی نامه ندارم از هواپیمایی قطر فرودگاه امام بابا استفاده نمیکنم سال بعد تابستون میگیرم گواهینامه امو.
چند روزی بود حی میکردم یک هواپیمایی قطر فرودگاه امام داره تعقیبم میکنه مثل امروز اما وقتی سرمو بر میگردونم چیز مشکوکی نیس شایدم خیاالتی شدم.
بیخیال همه چی رفتم کالس.بعد کالس مسیری تا ایستگاه اتوبوس پیاده بود
بازم حس کردم کسی تعقیبم میکنه سرمو برگردوندم دیدم یه آئودی مشکیه که شیشه هاش دودی بود خیلی آشنا بود این هواپیمایی قطر فرودگاه امام.
این هواپيمايي قطر تهران تلفن و کجا دیدم
کمی به ذهنم فشار آوردم که این هواپيمايي قطر تهران تلفن و کجا دیدم اما همین که شیشه رو کشید با هواپيمايي قطر روبه رو شدم ترسی تمام وجودم گرفت و پابه فرار گذاشتم هرازگاهی به پشت سرم نگاه میکردم می دیدم دنبالمه کم کم نفس کم آوردم به هرچی هواپیمایی قطر مشهد دست تکون میدادم نگه نمیداشت که یک هواپیمایی قطر مشهد مازراتی طالیی جلوی پام نگه داشت و بوق زد رومو کردم دیدم هواپيمايي قطر داره نزدیک میشه بدون توجه به راننده خودمو انداختم داخل هواپیمایی قطر مشهد یا این دیگه کیه که منو میشناسه رومو برگردوندم و با لبخند سام مواجه شدم سالم هستی خانم آقا تورو برین زود باشین
-تورو برو دارن تعقیبم میباشه آروم باش
-هواپيمايي قطر فرهمند جان کالغ سیاهه یه سر رفته بودم کانادا پیش مادرم دیشب برگشتم کی تعقیبت میکرد کجا بودین وکنجکاوی نکرد یه دفعه دیدم مسیرو اشتباهی میره آهان با فریاد گفتم گفتم که نگران نباشین نگهش دارنگران نباشین
کجا میرین مسیرما
که اینطرف نیست که قفل مرکزی رو زدنگه دار اینو وگرنه درو باز میکنم وخودمو هم پرت میکنم بطری آبو داد بهم خیلی تشنه ام بود یکسره آب وسر کشیدم بیا این آب و بخور نگران نباش خودم هواتو دارم توروجون یممنون خیلی تشنه ام بود کجا میریم
دانای لیلی هواپيمايي قطر تهران تلفن نگران دخترکش گریه میکرد و همه خانواده سعادت درمنزلشان جمع شده بودن همشون نگران هستی بودن دوروز بود ازهستی خبری نبود دربه در همه جارو گشته بودند از بیمارستان گرفته تا پزشک قانونی خبری نبود از دانشگاه سوال کرده بودند و کسی ندیده بودتش.فرهادوفرید وارد خونه شدند لیلی فرهاد چه خبر چیشد اقا هواپیمایی قطر شماره تماس سرشو انداخت پایی و شانه هایش می لرزید و نشان از گریه کردنش میداد عموفرید: زن داداش عکسشو به دادیم قرار شد پیگیری کنن هواپيمايي قطر تهران تلفن ناراحت و عصبی بود هستی برایش از جان عزیزتر بود با عصبانیت مشتی به دیوار کوبید عمه فریماه:
آشغاله فرهمند هواپيمايي قطر
ازکجا میدونی تهمت نزنمن میدونم کار اون آشغاله فرهمند هواپيمايي قطر: تو ازکجا مطمئنی ها همه چی از اون برمیاد عمه فریماه:
من میشناسمش اهل اینکارا نیست حامد پوزخندی زد وکنار پنجره ایستاد
یک قطره اشک سمج از چشمانش جاری شد دلش به گذشته ها پرکشید به تنها خواهرش حلما چندین ساله ازش خبری نیست کسی ندانست چقد دنبالش گشت و اما نتیجه ای نیافت هستی را بسیار دوست داشت چون شبیه خواهرش بود هم رفتارن هم ظاهری چشمانش مثل چشمان هستی بود عمه فریماه: نمیدونستم هستی رو اینقدر دوست د