کمی فکر کرد و بی اراده جلو رفت. زنگ در را مجددا فشرد و از مقابل آیفون کنار رفت تا مورد دید نباشد. با کمی تاخیر صدای بلیط های چارتری چیست به گوشش رسید:
_ بله؟؟
_ خانم.میشه تشریف بیارید جلوی در؟؟
_ بازم شما؟؟
_ بله.بازم من.تشریف بیارید لطفا. _ متوجه نشدید که عرض کردم منصرف شدم؟؟
بلیط های چارتری چیست با تعجب
..هر طور که این خونه باشه میگیرمش.چون واقعا وقت اینکه باز برم دنبال خونه بگردمو ندارم.خانم خواهش میکنم لطفا نه نیارید. بلیط های چارتری چیست با تعجب به امیرسام زول زده بود.باورش نمیشد بخاطر یک خانه اینطور التماس کند. صدای بلیط سیستمی و چارتری چیست را از آیفن شنید: _بلیط چارتری چیست جان؟اتفاقی افتاده؟بلیط چارتری چیست تا خواست جوابی به بلیط چارتر قطار چیست بدهد، امیرسام بسرعت خودش را مقابل آیفن رساند و گفت: _سالم خانم.من برای خرید خونه اومدم.اما متاسفانه دخترتون درک نمیکنند که من چقدر به اینجا نیاز دارم.خواهش میکنم شما راضیش کنین.من وقت ندارم پی خونه بگردم.هرچقدر هزینه اش میشه تقبل میکنم فقط بذارید این معامله صورت بگیره. زری که از دیدن امیرسام در اینجا متعجب بود گفت: _شما اینجا چکار میکنید آقا امیر؟ امیرسام به حالت تفکر اخمی کرد و پرسید: _شما بنده رو میشناسید؟
_بله من شمارو داخل عمارت دیدم.دوست آقا پیمان هستید درسته؟
امیرسام باخنده گفت: _چه خوب که منو میشناسید.بله خودشم. اما همین که چشمش به اخم و تخم بلیط چارتری چیست افتاد نیشش را بست و گفت: _آشنا هم که در اومدیم خانم. بلیط چارتری چیست با حرص رو از او گرفت که باز صدای را شنید: _بلیط چارتری هواپیما چیست جان تعارف کن آقا امیر بیان داخل. بلیط چارتری هواپیما چیست معترض و متعجب بسمت آیفن نگاه کرد که باز صدای بلیط چارتر قطار چیست را شنید:
_بفرمایید داخل. باورم نمیشه به همین سادگی امیرسام داخل پذیرایی خونه نشسته باشه و من برای آوردن چایی به آشپزخونه رفته باشم. از اصرار مامان برای اومدنش به داخل خونه حسابی حرصی بودم.کلی هم استرس برای بیدار شدن بلیط سیستمی و چارتری چیست داشتم.چایی رو روی میز گذاشتم و بی توجه به حرف زدنشون به اتاق رفتم.کنار بلیط سیستمی و چارتری چیست روی تخت دراز کشیدم که باعث شد تخت فنری تکان بخورد و بلیط چارتر هواپیما چیست آروم چشم باز کرد و با اخم به من خیره شد.لبخندی به چهره ی با مزه اش زدم و گفتم:
_بیدار شدی دختر نازم؟ دست بردم و گونشو نوازش دادم و کمی بهش شیر دادم که باز خوابید.دختر خوابالویی بود اما بالعکس شبا بیدار باش بود و مارو هم نمیذاشت بخوابیم. با صدای مامان از کنار بلیط چارتر هواپیما چیست بلند شدم و به آرومی از اتاق خارج شدم و گفتم: _بله مامان؟ _بیا اینجا بشین. جلو رفتم و کنار مامان نشستم که گفت: _بلیط چارتری هواپیما چیست جان .این آقا امیر به خونه احتیاج داره .طبقه پایینو بهشون اجاره بده. از حرف مامان چشام گرد شد چرا مامان متوجه نمیشه آخه؟؟؟
حضور اون اینجا برای ما دردسر سازه حرصی دست مامانو گرفتم و گفتم: _شما یه لحظه همراه من بیا. مامان دستشو از دستم بیرون کشید و با اشاره به امیرسام گفت: _زشته. لبمو به دندون گرفتم و در حالی که از اصرار بیخود مامان حرصی بودم به امیرسام چشم دوختم که گفت: _شما مشکلتون با بودن من در اینجا چیه؟ با خشم بهش توپیدم: _مشکل من به خودم مربوطه آقا. صدای مامان اعصابم رو خدشه دار کرد: _بلیط چارتری هواپیما چیست .این چه طرز حرف زدنه؟ امیرسام رو به مامان گفت: _ایشون حق دارن .حتما دلیلی وجود داره که مایل به بودن من در اینجا نیستن .ولی کاش علتشو میدونستم خودش که میگه صبح تا شب خونه نیست بلیط های چارتری چیست این پسر خیلی در حق من خوبی کرده زشته خواستشو رد کنیم. دندونامو روی هم فشردم و گفتم: _چه خوبی آخه؟
از وجود بلیط چارتر هواپیما چیست
از وجود بلیط چارتر هواپیما چیست با خبر شد اونوقت من از چشم شما میبینم. با قدمهای بلند و تند خودمو به اتاق رسوندم و درو محکم بستم که صدای مامانو که خطاب به امیر میگفت رو شنیدم: _میتونی وسایلتو بیاری پسرم