من بدون اجازه ادرس جدید سایت توران۸۱ رو خوندم!
یکی از ابروهاش رو داد بالا و گفت: - فهمیدم! سایت توران۸۱ - بچه ها همگی برگردید، سر تمرین هاتون. به سمت بیرون حرکت کردیم. سایت ازدواج توران۸۱؟ به طرفش برگشتم - جانم؟ - تو بمون! متعجب بهش چشم می دوزم. - باشه. وقتی سالن خالی شد؛ سایت توران۸۱ ازم خواست روی مبل بشینم. منم با کمال میل قبول کردم. سایت توران۸۱ - من بدون اجازه ادرس جدید سایت توران۸۱ رو خوندم! ترسیده نگاش می کنم ؛ نکنه فهمیده باشه. .. وای نه!! - ببین سایت ازدواج توران۸۱؛ من نمی دونم چه جوری می خوای بهش بگی؛ نمی دونم بعد از شنیدن حرف هات عکس العملش چیه ؟! ولی حتما باید بهش بگی! تو حق نداشتی ذهن من رو بخونی!
سایت همسریابی توران۸۱ جدید
من بابت این موضوع متاسفم! - بایدم باشی؛ تو خجالت نمی کشی ؟! به عنوان رهبر گروه، چه طور تونستی همچین کاری کنی؟ درسته رهبر گروهم، اما دلیل نمی شه ادرس جدید سایت توران۸۱ رو نخونم! - اصلا چه طور تونستی بخونی ؟! وقتی ذهنم رو رمز گذاری کردم!! - وقتی از پنجره، خودت رو به پایین پرت کردی، سایت همسریابی توران۸۱ جدید از بین رفتن! ینی این چند وقت بدون سایت همسریابی توران۸۱ جدید کنار سایت توران۸۱ می گشتم؟! - بله! - نگاه باز داره تو دهن من رژه میره! به سرعت ورد سایت همسریابی توران۸۱ جدید رهن رو خوندم. سایت همسریابی توران۸۱ یکم به طرفم مایل می شه - چیزی هست که باید بدونم؟ ترسیده لب می زنم. - نه! - ببین سایت همسریابی توران۸۱، می دونی، می تونم بهت کمک کنم ؟! از جام بلند می شم ؛ مقابلش می ایستم.
آدرس سایت همسریابی توران۸۱
سایت همسریابی توران۸۱! تا چیزی نباشه، من نمی تونم بیام به تو چیزی بگم؛ باید چیزی باشه یا نه؟! متقابلا می ایسته و می گه: - من شما ها رو بزرگ کردم، اگه نفهمم کی دروغ می گه کی راست. .. حرفش رو نا کامل می گذارم. - من چیزی ندارم که بخوام پنهونش کنم! منتظر نمی مونه تا دوباره چیزی بگه به سرعت اونجا رو ترک می کنم. از صبح که چشم باز کردم، تا همین حالا. درد شدیدی تو ناحیه ی کتفم احساس می کنم ؛اول واسم مهم نبود. اما حالا که رفته رفته داره شدید تر می شه، و هر لحظه بیشتر از قبل، داره جونم رو می گیره. اراس هم تمام وقت امروزش رو تقدیم به سایت جدید توران۸۱ کرده! به جایی که بیاد و با من تمرین کنه، رفته کنار سایت جدید توران۸۱! اونم نه یکی دو ساعت، بلکه کل روز کنارش بوده. نمی دونم چرا حرصم گرفته!! ؟
دوست دارم سایت جدید توران۸۱ رو
دوست دارم سایت جدید توران۸۱ رو گوشه ای گیرش بیارم، فقط اون موهای بلندش، که رفته رفته تار مو هایی طلاییش رو که ما بین گیسوان مشکیش پنهون شده رو بگیرم، و با تمام قدرتم بکنمشون!!! اوف من چرا این طوری شدم؟! آخه به دوست خودمم باید حسادت کنم ؟! دردم بیشتر از چند دقیقه پیش شده بود. از درد زیاد چشمام بارونی شدن؛ نمی دونم این چه دردیه که هر سری گرفتارش شدم، باید چشمام سیاهی برن! رویا حق با سایت همسریابی توران۸۱! اگه من این نفرت دیرینه روبزارم کنار، می تونم یه آینده نگر خوبی بشم. می دونم سخته، اما باید بخاطر اشتباهاتش ببخشمش! تقصیر اون نبوده که سایت همسر توران۸۱ عاشقش شده! مقصر خودم بودم، زمانی که وقت داشتم، باید سایت همسر توران۸۱ رو دلباخته ی خودم می کردم! به سایت همسر توران۸۱ چشم می دوزم. کنار سایت ازدواج توران۸۱ ایستاده، و به تک تک حرف هاش گوش می سپاره. با سوزش گردنم، نگام رو ازشون می گیرم. فکر کنم زنبور، نیشم زده!!