سایت همسریابی موقت هلو


بليط هواپيما خارجي چنده؟

صدای خنده ی پروفسور و بلیط هواپیما خارجی فلای تودی بلند شد. استفاده؟ چه استفاده ای؟ پروفسور: تو اگه می خواستی کاری بکنی، این چند ماه که خوب تونستی

بليط هواپيما خارجي چنده؟ - بليط


ارزان ترین بليط هواپيما خارجي

دیگه منم از شوک و تعجب سیخ ایستاده بودم. صدای شاهین اومد که دستش اسلحه بود. با خنده گفت: ببخشید بليط هواپيما خارجي الي گشت جون، اما این کوچولو زیادی زنده مونده. حاال که نوچه های سامان و آرتین، اینجا بودند، محاله بزارم دیگه این دختر کوچولو زنده بمونه. گونه هام خیس شده بود. دیگه آخرشه؟ دیگه داره تموم میشه؟ منو ببخش! مامان جون، بابا جون، عثمان جون، خیلی دوستتون دارم! بليط هواپيما خارجي، خیلی دوستت دارم!

 با تعجب به بلیط هواپیما خارجی فلای تودی و پروفسور نگاه می کردند

اشکام ریخت و جلوی چشمام از دیدن آرسامی که با عصبانیت و با تعجب به بلیط هواپیما خارجی فلای تودی و پروفسور نگاه می کردند، تار شد. صداش می اومد که می گفت: اما، قرارمون این نبود. اون مهره ی منه. حق ندارین قبل از اینکه ازش استفاده نکردم، بالیی به سرش بیارین. صدای خنده ی پروفسور و بلیط هواپیما خارجی فلای تودی بلند شد. استفاده؟ چه استفاده ای؟ پروفسور: تو اگه می خواستی کاری بکنی، این چند ماه که خوب تونستی گولش بزنی، می کردی. حاال الزم نیست اذیت بشی بليط هواپيما خارجي ارزان جون. اینم مثل باقی دخترا، تنها فرقش اینکه کمی بیشتر از اونا زندگی کرده. مگه نه کوچولو؟

خب بليط هواپيما خارجي جون، یک راه داری

رو کنترل کرد و گفت: خب بليط هواپيما خارجي جون، یک راه داری تا بتونی جوجتو نجات بدی، اونم اینکه... بليط هواپيما خارجي ارزان فریاد زد: د لعنتی، چتون شده شما ها؟ این همه مدت خطایی ازم سر زده که دارین این کارو می کنین؟ بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری کنارش رفت و گفت: نه، اما با حضور این مادمازل، تو دیگه نمیتونی مثل قبل باشی. با تعجب و نگرانی بهشون نگاه می کردم. حتی راهی نبود که بتونم فرار کنم. کل زمبن پر شده بود از خورده شیشه و تنها جای خالی، در خروجی بود. نمیدونم بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت چی بهش گفت که چشم هاش غرق خون شد. بهم نگاه کرد و گفت: عسل، من خیلی بدم. میدونم...میدونم بدی! اما من دوستت دارم! بليط هواپيما خارجي ارزان:

  1. تموم این مدت گولت زدم تا بعد از... تموم وجودتو به پروفسور ببخشم! سیل اشکام بیشتر شد. اینم می دونستم! درست وقتی که اون دم و دستگاه های کوفتی رو دیدم. اما انگار حال خودش هم خوب نبود. بی قرار و کالفه بود! پروفسور در حالی که داشت بهش خوش می گذشت، گفت: خوب اینارو که خودشم میدونه، می خوای آخر زندگیش فقط همینارو بهش بگی؟ بلیط هواپیما خارجی فلایتیو از سر کالفگی داد زد و گفت: گفتم ولش کنید. درست نیست اینطوری بمیره. صدای همهمه ی مردم رو مخم بود.
  2. صدای یهویی ، قلبم رو از جاش کند. پروفسور بود که یکی از گلوله ها رو به باال زد، تا سکوت بینمون حاکم فرما بشه. بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت خنده ی بلندی سر داد و رو به من کرد و گفت: عسل خانم، فکر نمی کردم که نا خواسته عصبانیم کنی. اما تو خیلی خوش شانسی، می دونی چرا؟ منتظر حرفش بودم که بليط هواپيما خارجي رو به سمت خورده شیشه ها هل داد و جیغ ستاره و مهمونا باال رفت. من هم فقط شوک زده به آرسامی ک حاال از پاش داشت خون می اومد، نگاه می کردم. بلیط هواپیما خارجی ایران ایر رو به بلیط هواپیما خارجی فلایتیو کرد و گفت: می خوای چیو ثابت کنی؟

پروفسور جوابش رو داد و گفت: هیچی رو ثابت نمی کنیم. اما اگه تو اینور نیای، مغزش رو می پوکونم. به بليط هواپيما خارجي نگاه کردم. ساک ِت ساکت شده بود و حتی خم به ابرو نمی آورد. چطور میتونه روی این همه شیشه تاقت بیاره و دم نزنه؟ به من راضی نیستم، نمی خوام بدونم دوستم داره یا نه، منی که اول و آخر باید تو دست اینا بمیرم. برخالف تصورم، بلیط هواپیما خارجی ایران ایر بین اون همه خورده شیشه، داشت به سمتم می اومد. کف زمین، عالوه بر شیشه، پر از خون هایی بود که بليط هواپيما خارجي الي گشت با قدم گذاشتنش، باقی می گذاشت. تموم وجود من، به جای اون داشت درد می کشید!

دیگه داشتم پس می افتادم، اما اون هنوز ول کن نبود و می اومد. باورم نمیشه، باورم نمیشه بليط هواپيما خارجي الي گشت به خاطر من همچین کاری بکنه.

مطالب مشابه


آخرین مطالب