حرف حقه منکه چشمم آب نمیخوره پدر و مادرتون راحت با این موضوع کنار مطمئنا از این موضوع رنج بیان .حاال دیگه فهمیدن من یه دختر مجرد نیستم، پس میبرند. _ از کجا میدونی؟؟
_ چون خودم مادرم . نگاه خاصی بهم انداخت و گفت: _ تو با دختر مجرد فرقی نداری، دیگه حرفشو نزن لطفا.ناراحتم میکنی. چند روز از دیدار من و سام گذشته ولی هنوز خبری ازش ندارم. عجیبه از سام بعیده سعی کردم بهش فکر نکنم تا بیش از این مجبور به خیاالت نشم .آی آر تور هواپیما رو که تازه از حموم آورده بودم، روی تخت خوابوندم و با سرعت بهش لباس پوشوندم تا سرما نخوره صدای تلفن بلند شد که بلیط ارزان هواپیما آی آر تور جواب داد. به خاطر نق زدنای آی آر تور هواپیما صدای بلیط ارزان هواپیما آی آر تور و خوب نمیشنیدم تا تشخیص بدم با چه کسی صحبت میکنه. کاله آی ار تور رو سرش کردم و دو بندشو زیر گلوش گره زدم و بغلم گرفتمش تا ساکتش کنم. همینطور مشغول الالیی خوندن کنار گوشش بودم که بلیط ارزان هواپیما ای ار تور در اتاقو باز کرد و گفت: _ بلیط ارزان هواپیما ای ار تور قیمت، تلفن.
- _ کیه؟؟
- _ امیرآقاست.
- _ امیرسام؟؟
- چیزی شده؟؟
- _ نه مادر.چطور؟؟
- _ آخه اونکه همین پایینه
- چرا زنگ زده؟؟
- _ سرکارشه البد.
حلما رو تو آغوش بلیط ارزان هواپیما ای ار تور گذاشتم
ِ _ پس بی زحمت شما زحمت خوابوندن آی ار تور را کِش ب. حلما رو تو آغوش بلیط ارزان هواپیما ای ار تور گذاشتم و با کنجکاوی بسمت تلفن رفتم. گوشی رو کنار گوشم گرفتم و گفتم:
_ پس حرف من شده.رضایت ندارن درسته؟؟ ببین امیرسام _ نه تو ببین آی آر تور قطار .من امیرسام نیستم اگه نتونم رضایتشونو جلب کنم.تو هم خواهش میکنم حرف اینکه بی خیالت بشم رو نزن.سعی میکنم نظرشونو جلب کنم ولی اگه باز موفق نشدم .دیگه به نظرشون کاری ندارم.میخوام تالشمو بکنم و خیلی سعی میکنم بهمر برسه چون رضایت پدر و مادرم برام مهمه.پس یکم تحمل داشته باش بلیط ارزان هواپیما ای ار تور .وفکر نکن دست از سرت برمیدارم. _ بلیط ارزان هواپیما ای ار تور قیمت یکم بهم اعتماد کن مطمئن باش کاری میکنم به اوج آرامش برسی.کمی صبور باش تا کارا رو به راه بشه. صدای گریه ی حلما بلند شد که گفتم: _ باشه.صبر میکنم .ولی از الآن میگم خوانوادت ناراضی باشن، جواب منم منفیه.
واااای بلیط ارزان هواپیما ای ار تور قیمت
_ واااای بلیط ارزان هواپیما ای ار تور قیمت.میشه بهم استرس ندی؟؟ _ متا سفم ولی بهتره اینا رو بهت گوشزد کنم تا بعد انتظاری ازم نداشته باشی. صداش غمگین شد و گفت: _ من سعی خودمو میکنم .ولی کاش کمی طرف من باشی کاش جای اینکه جا بزنی، کمی حمایتم کنی، روحیه بدی.از حرفایی که زد ابروهام باال رفت و به بلیط ارزان هواپیما آی آر تور که اشاره میکرد حلما گرسنه ست نگاه کردم. صداش دوباره منو به خودم آورد: _ خوشحال شدم صداتو شنیدم.آی آر تور قطار رو ببوس.. و تماسو قطع کرد. متعجب به گوشی تلفن نگاه کردم. صدای بلیط ارزان هواپیما آی آر تور باعث شد از هپروت خارج بشم: _ آی آر تور قطار ضعف کرد، بیا دیگه دختر. _ اومدم.اومدم. حوله ای که به سرم بسته بودم تا موهای مرطوبم خشک بشه رو از سرم باز کردم و دستی زیر موهام کشیدم و بسمت اتاق رفتم. حلما با چهره ای گریان به سقف خیره شده بود که کنارش دراز کشیدم و مشغول شیر دادنش شدم. جمالت آخر امیرسام به نوع بدی توی ذهنم جوالن میخورد کمی بهش حق میدادم.ولی نباید هنوز که اتفاقی نیفتاده بهش امید بدم میترسیدم امید بیخود بدم و اتفاقی که باید بیفته، نیفته نمیتونستم اونطور که امیرسام توقع داشت رفتار کنم