بگذرونیم ولی چی کار کنم که دخترم اون ور دنیا تنهاست و دل تنگ منه. بلیط هواپیما ارزان خارجی لبخندی زد و گفت: -منم از آشنایی با شما خیلی خوشحال شدم اصال نفهمیدم زمان چطور گذشت.
بلیط هواپیما ارزان خارجی را در دست گرفت
سمیه دست های بلیط هواپیما ارزان خارجی را در دست گرفت و گفت: -امیدوارم سری بعد که اومدم بازم تو ی این خونه بب ینمت االن که هستی خیالم بابت سیاوش راحته! و در دل ادامه داد"اما بابت سینا ناراحت" بلیط هواپیما ارزان خارجی که متوجه منظور سمیه نشده بود فقط لبخندی زد. راننده چمدان سمیه را برداشت و از خانه خارج شد. سمیه و بلیط هواپیما ارزان خارجی بار دیگر هم را در کشیدند و پس از خداحافظی از یکدیگر جدا شدند و سمیه دل نگران به سمت فرودگاه رفت.
بلیط هواپیمای ارزان خارجی نفس عمیقی کشید و لیال را صدا زد.
لیال تند خود را به بلیط هواپیمای ارزان خارجی رساند و گفت: -بله خانوم من رو صدا کردید؟!
بلیط هواپیمای ارزان خارجی سرش را تکان داد و گفت: بزرگ یکمدیگه به من نگو خانوم! بیا باهم بری م توی حیاط این و یالی قدم بزنیم! -اما من توی آشپزخونه کار دارم! بلیط هواپیمای ارزان خارجی ناراحت گفت: -اما سیاوش گفت هرچیزی نیاز داشتم بهت بگم. لیال خواست پیشنهاد بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت را قبول کند که رها خود را به آن ها رساند و گفت: -اوال سیاوش نه و آقا دوما کاری داشتید به من بگید لیال توی آشپزخونه کار میکنه لیال برو به کارا برس بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت ناراحت سرش را تکان داد و وارد حیاط بزرگ ویال شد.
که از همان ابتدا از ا ین دختر خوشش آمده بود با اخم به رها خیره شد.
رها عصبی گفت: -چیه با اون چشم های ریزت خیره شدی به من؟ گمشو توی آشپزخونه. لیال با حرص وارد آشپزخانه شد. رها هم پر حرص وارد پذیرایی شد برای گردگیری پذیرایی و زیر لب غرغر میکرد: -اَه، دختره نیومده چه عزیز شده! با اون هیکل مردنیش. حسود بود دیگر آن هیکل الغر و روی فرم بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت خار چشمش شده بود آخر خودش کمی تپل بود.
بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر بین
درخت های درون حیاط قدم میزد.
و پشیمان از نپوش یدن پالتو
حرص میخورد. آخر در این سرما حیاط آمدنش با ا ین تونیک نازک دیگر چه صیغه ای بود ؟! عصبی به داخل عمارت بازگشت. ترجیح میداد تلویزیون ببیند تا وقتی که سیاوش باز میگردد. ساعت پنج بود که سیاوش وارد خانه شد. رها تند به پی شوازش آمد و گفت: و کت سیاوش را ازش گرفت. سیاوش سرش را تکان داد و پرسید خوش اومدید آقا.: -بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر کجاست؟!
رها کمی حرصش گرفت و گفت: سیاوش سرش را تکان داد و به سمت پذیرایی پا تند کرد. دل تنگی توی پذیرایی دارن فیلم میبینن. که شاخ و دم نداشت در این چند ساعت آن قدر دلتنگ بود که نمیتوانست کلمه ای برای بیانش پیدا کن وارد پذیرایی شد و تمام وجودش چشم شد و خیره شد به دلبرکش که آرام خیره تلویزیون بود. پس از چند دقیقه دست از نگاه کردن کشید و روی مبل تک نفره کنار بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر جای گرفت.
بلیط ارزان هواپیما خارجی علی بابا با دیدن سیاوش گفت: -سالم خوش اومد ی. سیاوش لبخندی زد و گفت: -سالم ممنون، امروز چطور بود ؟! بلیط ارزان هواپیما خارجی علی بابا به پیراهن جیگری رنگ سیاوش نگاهی انداخت و گفت: -تا وقتی سمیه جون بود باهم صحبت میکردیم خوش گذشت بعد رفتنشون بد نبود. بلیط ارزان هواپیما خارجی علی بابا با به یاد آوردن اتفاقات بعدظهر لب هایش آویزان شد وخب از ل یال راضی هستی ؟ گفت: گفت فرصت نشد آخه رها نذاشت لیال همراهم بیاد حیاط باهم قدم بزن هرچیزی نیاز بود به خودش بگم. سیاوش از این که بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت همانند بچه ها شروع به شکایت کرده بود ذوق زده شد بود. ای ن دختر مهره مار دارد! اصال این دخترک منبع تمام نشدنی عشق است. -ناراحتی نداره عزیزم االن حلش میکنم. این "عزیزم" گفتن سیاوش چه شیری ن بود برایش. سیاوش، رها را صدا کرد. رها تند خودش را به سیاوش رساند و گفت: -بله آقا؟
چیزی نیاز دارید؟!
بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت
سیاوش با اخم هایی درهم گفت: -از این به بعد لیال به بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت میرسه وقتی بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت بهش نیاز نداشت میتونه بیاد آشپزخونه. -چشم آقا. و با اشاره سیاوش از پذرایی بیرون رفت. خرید بلیط هواپیمای ارزان خارجی که با سیاوش احساس راحتی می کرد گفت: -وای مرسی ولی اگه به من باشه کل روز لی الی بیچاره رو به حرف میگیرم.
و آرام خندید. سیاوش نیز خیره اش بود همین ساده بودن دخترک او را مجذوب کرده بود از این اداهای مسخره که دختران از خود در می آوردند متنفر بود. چند روزی از بود ن خرید بلیط هواپیمای ارزان خارجی در آن خانه میگذشت و همه چیز آرام بود. سینا نیز منتظر بود خرید بلیط هواپیمای ارزان خارجی دست از پا خطا کند که بهانه ای برای بیرون کردن او داشته باشد. سیاوش در تمام مدتی که خانه بود تمام حواسش را پی خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت میداد و با او وقت میگذراند و تمام محبتش را خرج این دخترک ساده می کرد.
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت نیز به آن خانه عادت کرده بود فکر رفتن را از سر بیرون کرده بود و حتی دیگر از پیام های تهدید آمیز خشایار نمیترسید؛ با لیال خیلی صمیمی شده بود و تمام خانه را باهم گشته بودند.