بلیط چارتر هواپیما سام طبق عادت که وقتی در فکر فرو میرفت جدی و پر اخم میشد گفت: _ قصدشو که دارم تنها زندگی کنم....ولی جا و مکانش برام مهمه. _ نگران جاش نباش. من تضمینش میکنم. _ حاال چیشده تو دنبال جا واسه منی؟!!
_ یه جا رو سراغ داشتم.یهو یاد تو افتادم.شرایطش مناسبه.
میده دست مستاجر.تو که واسه خرید نمیخواستی؟؟ هان؟؟ _ فرق نداره واسم. _ خوب پس حله. همین فردا برو ببینش. _ باشه. میرم حاال. _ چیزه.....ببین بلیط چارتر هواپیما سام....تو این چند سالی که با من رفاقت داشتی، شده بی دلیل کاری رو بگم انجام بدی؟؟ _ خب نه. _ الآنم میخوام به یه دلیل بفرستمت اونجا......که مراقب اوضاع و احوال صاحب خونه باشی.
- _ صاحب خونه؟؟
- کی هست؟؟
- من میشناسمش؟؟
_ نه گمون نکنم. آدرسو میدم برو بگو واسه دیدن خونه اومدی. هرجور شده همونجا مستقر شو. _ اگه خوشم نیاد چی؟؟ _ خوشت میاد. فقط حواست بهش باشه.میخوام زیر نظر بگیریش. _ منکه بیکار نیستم بلیط چارتر هواپیما علی بابا.حرفا میزنیااااا. _ منم نگفتم دم به دقیقه روشون زوم شو.وقتایی که هستی حواست به رفت و آمدا و کاراش باشه. _ باشه. من که نمیدونم دلیلش چیه.ولی باشه. بلیط چارتر هواپیما علی بابا دستش را روی پای بلیط چارتر هواپیما سام کوبید و چشمکی تحویلش داد و گفت: _ دمت گرممیر سام از جایش برخاست و گفت: _ من دیگه برم.کاری نداری؟؟ _ کجا؟؟ بودی حاال. _ نه. یه مقدار کار دارم.
و دست بلیط چارتر هواپیما علی بابا را فشرد و بسمت در رفت: _ راستی.خانمتو ندیدم. از طرف من سالم برسون. _ تو اتاقشه. باشه حتما. _ میگم خوب خودتونو با وجود مادر بزرگت راحت کردینااااا. بچه داری تعطیل...
بلیط چارتر هواپیما یعنی چه خندید
خوب حالشو میبرید دیگه. بلیط چارتر هواپیما یعنی چه خندید و گفت: _ عزیز بهتر وارده. ماها که ناواردیم. بلیط چارتر هواپیمایی ماهان سام لبخند زنان دستی به شانه ی بلیط چارتر هواپیما یعنی چه گذاشت و گفت: _ خدا براتون حفظش کنه. خدافظ. روز بعد بود که بلیط چارتر هواپیمایی ماهان سام به آدرسی که بلیط چارتر هواپیما یعنی چه داده بود رفت. نگاهی به آدرس انداخت و با اطمینان از درست بودنش زنگ در را فشرد.و طوری پشت به در ایستاد که حتی از آیفن تصویرش مشخص نمیشد. صدای دخترانه ای به گوشش رسید:
بلیط چارتر هواپیما تهران مشهد مکث کوتاهی کرد
_ بله؟؟ صداشو صاف کرد و گفت: _ برای دیدن خونه اومدم خانم...بلیط چارتر هواپیما تهران مشهد مکث کوتاهی کرد و سپس جواب داد: _ بله.....بله.......بفرمایید. بلیط چارتر هواپیمایی ماهان سام وارد خانه شد و از همانجا نمای ساختمان را از نظر گذراند و جلو رفت.
در ورودی را باز کرد و وارد شد. چشمش به در مقابل افتاد و فکر کرد باید همینجا باشد. خواست جلو تر برود که صدای قدم هایی که از پله ها پایین می آمد را شنید. نگاهش را باال گرفت که چشمش به صورت قاب گرفته ی بلیط چارتر هواپیما چیست در چادر رنگی که به سر انداخته بود، افتاد. با تعجب و چشمهایی ریز شده او را نگاه کرد و زمزمه کرد: _ این؟؟ بلیط چارتر هواپیما چیست همینطور که پایین میامد گفت: _ معذرت میخوام منتظر موندید. بفرمایید. و کلیدی مقابل بلیط چارتر هواپیمایی ماهان سام گرفت که هر دو چشم در چشم هم و متعجب به هم زول زدند. نگاه بلیط چارتر هواپیما چیست تعجب و ترس را به خود گرفت و بلیط چارتر هواپیما تهران مشهد سام از این رویارویی واقعا در حیرت بود. و مدام حرف بلیط چارتر هواپیما مشهد به تهران در گوشش زنگ میخورد: _ میخوام زیر نظرش داشته باشی. حتی یک درصد هم فکر نمیکرد قرار است یک دختر جوان را زیر نظر بگیرد. حتی از بلیط چارتر هواپیما مشهد به تهران نپرسید که آن شخص مرد است یا زن؟؟ پیر است یا جوان؟؟ بدون پرسیدن چیزی قبول کرده بود و این قطعا به خاطر اطمینانی بود که به بلیط چارتر هواپیما مشهد به تهران داشت. چند ماه از آخرین دیدارش با سلما میگذشت. درست از آن جشنی که به مناسبت بارداری و دوقلو بودن بچه ها گرفته شده بود.بعد از آن به آن عمارت رفت و آمدی نداشت. هنوز افکارش حول و محور حرفهای بلیط چارتر هواپیما مشهد بود و اینکه چرا باید این دختر را که زمانی در عمارت دیده را زیر نظر داشته بگیرد.... بلیط چارتر هواپیما تهران مشهد هم حال و روزش بهتر از او نبود و در شوک دیدار او و آن هم در خانه اش، به سر میبرد.....که دست بلیط چارتر هواپیما سام جلو آمد و کلید را از دستش بیرون کشید...... باورم نمیشد اینقدر زود مستاجر مراجعه کرده باشه واسه دیدن خونه. تنها چیزی که دم دستم بود یه چادر رنگی بود که روی سرم انداختم و بسرعت کلید طبقه ی پایینو برداشتم که مامان پرسید: _ کی بود؟؟؟