
رکسی رکسی به سمت بهداد رفت پاشا به سمت من برگشت که باعث شد به خودم بیامو با خجالت دستمو از روی بازوش بردارم پاشا به سمت دامونو سولین که کنار هم بودن برگشت پاشا شما برید خوش بگذره سولین به سمتمون اومد روبه روی پاشا ایستاد یکم روی پاش بلند شد و گونه پاشارو بوسید سولین فس عزیزم با دیدن این حرکت سولین یه جوری شدم اپ دوستیابی برای ایفون مشکوک بهم نگاه کرد بعد یه نگاه به پاشا کردو شونه ای باال انداخت اپ های دوستیابی برای ایفون میگم
منو شهرزاد هم بریم یه دور بزنیم؟ پاشا شما الزم نکرده برید دور بزنید خوب تو باغ دورش زدی اپ دوستیابی برای ایفون از عمد که نبود دایی چه طور اون دوتا میتونن برن بیرون منو شهرزاد نمیتونیم خجالت زده سرمو پایین انداختم خندم گرفته بود قیافش خیلی بامزه شده بود پاشا چشم غره ای بهش رفتو درحالیکه به سمت خونه میرفت گفت: پاشا یه نهار درست کنید بعد هرجا میخوایید برید آخی قراره گشنه پلو با خورشت دل ضعفه بخوره بهداد به سمتم برگشت فکر کنم حرفی که زده بودمو شنید چون قیافش سوالی و کالفه شد اپ های دوستیابی برای ایفون نگو غذا بلد نیستی که همین االن خودمو میندازم تو استخر نه بلدم کمک میکنی؟ اپ دوستیابی برای ایفون که معلوم بود خیالش راحت شده نفسشو به راحتی بیرون دادو گفت:
اپلیکیشن دوستیابی ایفون خوبه مانع کشته شدن
اپلیکیشن دوستیابی ایفون خوبه مانع کشته شدن پسری شدی که میتونست چهارتا دخترو خوشبخت کنه چهارتا؟؟؟!! اپ های دوستیابی برای ایفون آره همیشه دلم میخواست چهارتا زن بگیرم یکی برای بیرون رفتن یکی برای آشپزی یکی برای خوش گذرونی و اون یکی برای کارای اولش باتعجب داشتم بهش نگاه میکردم با شنیدن جمله اخرش با صدای بلندی زدم زیر خنده خودشم خندید پاشا توجهش به سمتمون جلب شد اما نگاه کوتاهی بهمون کردو وارد ویال شد منو بهداد هم درحالیکه میخندیدیم به سمت ویال حرکت کردیم ایول معلومه اینجا با وجود اپ دوستیابی برای ایفون قراره خیلی بهم خوش بگذره خب یکی هم بگیر باهاش حرف بزنی و همدمت باشه بهداد راستم میگی باشه پس پنج تا میگیرم خوبه؟ عالیه و بعد دوباره خندیدم همراهه بهداد باهم وارد ویال شدیم و به سمت آشپزخونه رفتیم
اپلیکیشن دوستیابی برای ایفون میتونیم
اپلیکیشن دوستیابی برای ایفون میگم تو دختر تو دستوبالت نداری؟ نه ولی میگردم برات پیدا میکنم اپلیکیشن دوستیابی برای ایفون میتونیم اعالمیه بزنیم هیم؟چه طوره؟مثال اعالمیه بزنیم به چهار دختر خوشگل جهت ازدواج با یه پسر جذاب نیازمندیم به نظرت مالکامو بگم؟مثال قدو قیافشون چه شکلی باشه؟ یه فکری براش میکنیم االن بهتره یه چیزی درست کنیم بهداد به سمت یخچال رفت و توش ایستاد بعد متفکر به محتویات داخلش نگاه کرد بهداد خب چی درست کنیم که داییم خوشش بیاد و آسون باشه؟ ماکارونی؟ بهداد نه سولین ماکارونی دوست نداره تو خودت چی دوست داری؟ بهداد یکم فکر کرد بعد به سمتم برگشت نگاه معنی داری بهم کردو سرشو توی یخچال کرد که باعث شد پوفی بکشم حاال ببینا) پاشا (لباسامو که عوض کردم از توی آیینه نگاهی به خودم انداختم تازه از حموم بیرون اومده بودم یه جورایی آب مثل همیشه کار خودشو کرده بود چون تمام خستگیم از تنم در رفت باید به نانسی خبر میدادم که برگشتم انگلیس یه برنامه هایی هم داشتم که باید کم کم سروسامونش میدادم از اتاق بیرون اومدم و به سمت سالن پایین رفتم تا یکم تلویزیون نگاه کنم که با شنیدن سروصدای اون دوتا از توی آشپزخونه کنجکاو شدم و به اون سمت رفتم با دیدن صحنه روبه روم فقط بهشون نگاه میکردم اما اونا متوجه من نشده بودن هردوشون کنار هم ایستاده بودنو داشتن مرغارو توی آرد سوخاری میغلتوندن صورتاشونم آردی و تخم مرغی شده بود هردوشون پیشبند بسته بودنو عین بچه سه ساله میز آشپزخونرو به گند کشیده بودن/:
اپلیکیشن دوستیابی برای ایفون خب حاال کی بره به مرغا سر بزنه؟ شهرزاد تو برو من کار دارم بهداد ببخشیدا منم دارم همون کاری که تو میکنیرو میکنم تو برو یه سر بهشون بزن تا نسوزن شهرزاد پوفی کشید اما همچنان به کار خودش ادامه داد اپلیکیشن دوستیابی برای ایفون با حرص بهش نگاه کرد اما بعد قیافه خونسردی به خودش گرفتو شونه ای باال انداخت و اونم مشغول کارش شد یعنی عین خیالشون نبود که مرغای توی روغن امکان داره بسوزه؟تا این حد لجبازی/: اپلیکیشن دوستیابی ایفون سیب زمینی هم سرخ کنیم شهرزاد پاشا سیب زمینی سرخ شده اون مدلی که تو خاللی کردی نمیخوره بهداد اینو از کجا میدونی؟