پوف چه عجب بالاخره مغزش راه افتاد و فهمید باید منو دعوت کنه توی خونه! باور کنین من اصلا آدم بداخلاقی نیستم! آخی فکر کرده اومده خواستگاری داره محاسنشو نام می بره تا کنار مبل من و همراهی کرد که مامانش هم بالاخره از آشپزخونه طلوع کردن و افتخار دادن بیان بیرون زیاد از مامان بهترین برنامه دوست یابی در ایران فارسی خوشم نمی اومد خیلی قیافه می اومد ولی بخاطر روی گل بهترین برنامه دوستیابی فارسی و این گل پسر و البته برای اینکه می دونستم اونم از من خوشش نمیاد
زیاد می اومدم خونه بهترین برنامه دوست یابی در ایران فارسی
برای اینکه بچزونمش زیاد می اومدم خونه بهترین برنامه دوست یابی در ایران فارسی ولی خوب من که به این راحتی گزک دست این نمی دادم با احترام بلند شدم و سلام کردم: سلام یلدا بهترین برنامه دوستیابی فارسی برای کامپیوتر ببخشید من همش مزاحمم! یلدا بهترین برنامه دوستیابی فارسی برای آیفون اومد جواب منو بده که نگاهش افتاد به بهترین برنامه دوست یابی در ایران فارسی و چشماش رفت ته سرش خوب از مامان مبادی آداب بهترین برنامه دوستیابی فارسی بعید نبود با دیدن تیپ بهترین برنامه چت و دوستیابی فارسی جلوی من سکته کنه! انگار هوا کم آورده بود همون موقع بهترین برنامه دوستیابی فارسی از اتاقش بیرون اومد و یه نگاه خشمناک به بهترین برنامه دوستیابی فارسی رایگان کرد و یه نگاه با تفریح به مامانش و گفت: آقای مامور بهداشت وقت کردی یه نگاه به خودت توی آینه بنداز مامان نفس بکش کبود شدی! و رو به من گفت: سرمه من الان میام! من که داشتم می پکیدم که یه دل سیر بخندم یعنی عاشق این بشر بودم با مامانش زمین تا آسمون فرق داشتن یعنی خراب این بشر بودم با این اخلاقش
بهترین برنامه دوستیابی فارسی رفت حمام
بهترین برنامه دوستیابی فارسی رفت حمام و من با تفریح به بهترین برنامه دوستیابی فارسی اندروید که گیج شده به در حموم نگاه می کرد زل زده بودم که بالاخره یلدا بهترین برنامه دوستیابی فارسی برای آیفون دهن باز کرد و گفت: بهترین برنامه چت و دوستیابی فارسی این چه وضعیه؟ بالاخره انگار فارسی ios بهترین برنامه دوستیابی فهمید اوضاع عادی نیست و یه نگاه به خودش انداخت خوب و فکر کنم رسما مرحوم شد گردنش همون جور خم روی شلوارکش خشک شده بود و بعدم چرخید و تقریبا به سمت اتاقش دوید ریه هام داشت می ترکید از بس خنده امو نگه داشته بودم یلدا بهترین برنامه دوستیابی فارسی برای کامپیوتر یه لبخند زوری به من زد و گفت: من الان میام سرمه جون! جونشو یه جوری گفت که انگار منظورش این بود دختره احمق خاک بر سر پاشو گم شو برو همون جهمنی که بودی یه چیزی تو همین مایه ها وقتی مطمئن شدم توی آشپزخونه ناپدید شده با رعایت اصول ایمنی زدم زیر خنده تند تند با دست خودمو باد می زدم که سرخی صورتم بره که معلوم نباشه خندیدم من که عمرا نمی تونستم آروم بخندم
بهترین برنامه دوستیابی فارسی رایگان بود
داشتم خودمو خفه می کردم تو همون وضع نگاهم به در اتاق بهترین برنامه دوستیابی فارسی رایگان بود که برم تو فاز دوم نقشه ام چند تا نفس عمیق کشیدم و زیر چشمی در اتاق رو پائیدم دستگیره در که پائین رفت من یه خورده چرخیدم تا پشتم به در اتاق بهترین برنامه دوستیابی فارسی اندروید باشه و بعد تند دست کشیدم رو مبل و به انگشتام نگاه کردم اخم کردم و خزیدم و نشستم سر مبل یه خورده تکون خودم انگار که معذبم دستم و که کشیده بودم روی مبل توی هوا نگه داشته بودم با همون وضعیت هم زیر چشمی حواسم به فارسی ios بهترین برنامه دوستیابی بود که داشت نزدیک می شد