
نه! نگو که این دوتا واقعی ان! بهترین برنامه های دوستیابی جهان با تعجب گفت: مگه نمی دونستی بهترین برنامه های دوست یابی ایران مستاجر مادرجونمه! عطا دستش و گذاشت روی سرش و گفت: من از کجا باید بدونم! بهترین نرم افزار های دوست یابی در ایران با تعجب گفت: دیروز که تو رو شناخت من فکر کردم اینجا همو دیدین! نه بابا من یه باز تو زندگیم یه خبطی کردم به این بهترین برنامه های دوستیابی دنیا شماره دادم بهترین برنامه های دوست یابی ایران پرید وسط حرفش و بلند و توبیخ آمیز گفت: عطا تو به دختر مردم شماره دادی؟
بهترین نرم افزار های دوست یابی در ایران گرد شده
چشمای بهترین نرم افزار های دوست یابی در ایران گرد شده بود و هم مرموزانه داشت به من و برادرش نگاه می کرد عطا یه خورده به جمله ای که گفته بود فکر کرد و گفت: نههه نه مامان درست متوجه نشدی! شماره اونجوری که نه! یعنی صحنه ای شده بود عطا بیچاره بنفش شده بود و نمی دونست چطوری حرفی رو که زده راست و ریست کنه! بهترین برنامه های دوستیابی دنیا که هول شدن عطا رو دید دست به سینه گفت: الان تو خودت گفتی بهش شماره دادی و برای تائید رو به بهترین برنامه های دوستیابی دنیای گفت: نگفت! ؟ و رو به : نگفت ؟ بهترین برنامه های دوستیابی دنیای گیج سر تکون داد و هم با بدجنسی تمام گفت: بله دقیقا همین و گفت گفت بهش شماره داده! و با همون قیافه بدجنس به من نگاه کرد یعنی من نمی دونستم الان بخندم یا گریه کنم بهترین برنامه های دوستیابی دنیایی دستم و گرفت و گفت: سرمه بیا بریم! چه جوری از سد این دوتا غول رد شیم؟ نمی بینی عین آدامس چسبیدن به در!
بهترین برنامه های دوستیابی دنیا حالا اخم کرده
بهترین برنامه های دوستیابی دنیا حالا اخم کرده به عطا زل زده بود من منتظر توضیحم عطا! تو ناسلامتی این مملکتی! تو که برداری به دختر مردم شماره بدی من از این بچه چه توقعی داشته باشم و به بهترین برنامه های دوستیابی دنیایی اشاره کرد با جدیت در تائید حرف های مادرش سر تکون می داد یعنی واقعا یه لحظه دلم براش سوخت بیچاره رسما کتلت شده بود جلوی همکار و داداش کوچیکه و دشمن خونیش مامانش ایستاده بود و عین بچه های بدی که شیشه همسایه رو شکستن داشت توبیخش می کرد عطا نگاه غضب ناکی به من انداخت و گفت: هم اتاقی این بهترین برنامه های دوستیابی دنیا جز کسایی بودن که تحت تعقیب بودن من شماره دادم که اگه خبری شد بهم اطاع بدن! با بدجنسی دست به سینه شد و گفت: می تونست به اون خبر بده چه لزومی به شماره بود! عطا به سمت خیز برداشت و گفت: بزغاله حالا دیگه واسه من آدم شدی! که بهترین برنامه های دوست یابی ایران جلوشو گرفت و با اخم به گفت: احترام برادرت و نگه دار ! عطا خودشو از دست بهترین برنامه های دوستیابی جهان آزاد کرد و گفت: من مسئول پرونده بودم می خواستم مستقیم در جریان باشم!