-نگران نباش. وضعیتش خوبه.
پروفایل عاشقانه جدید بدون متنی که شش دانگ حواسش را به نام این معامله ی شیرین سند زده بود
صدایش آنقدری آهسته بود که مقتدری و مهران که تمام حواسشان پی فیلم تخیلی روبرو میگشت، نشنوند؛ اما پروفایل عاشقانه جدید بدون متنی که شش دانگ حواسش را به نام این معامله ی شیرین سند زده بود شنید. باید یادش میماند آسمان را روشن کند تا هرگز جلوی این جوجه اکرادی کنجکاو نم پس ندهد. نه جلوی او و نه جلوی هیچکس دیگر از جوجه نوچه های اکراد. این راز، باید راز میماند. آسمان که آمد داخل تراس، پروفایل عاشقانه جدید بدون متن در را بست و به قهوه ای هایش خیره شد که داشت داخل هوا و مناظر دور میگشت.
بعد دست به کمرش زد. -بریم اکی بدیم.
تا برگشتمون چیزی نمونده. میتونیم اولین شرط رو همین جا عملی کنیم بدون اینکه کسی بفهمه.
آسمان تا آمد حرفی بزند، پروفایل عاشقانه جدید بدون متن ادامه داد: -اگه به فرض محال، نتونستیم از پسش بربیایم کناره گیری میکنیم، باشه؟ آسمان، نگران و مضطرب به میله های سفید نگاه میکرد و پروفایل عاشقانه جدید خاص فکر کرد میتواند از پسش بر بیاید؟
پروفایل عاشقانه جدید ست، مردی با یک ته ریش
پروفایل عاشقانه جدید ست، مردی با یک ته ریش مشکی و قدی متوسط و بلوزهای نیمه آستینش، معتمد پروفایل عاشقانه جدید غمگین بود و کسی که معتمد پروفایل عاشقانه جدید غمگین باشد، معتمد پروفایل عاشقانه جدید خاص هم میشد. سرش را آورد نزدیک سر پروفایل عاشقانه جدید خاص تا آرام حرف بزند: -میگن خانواده هاوس در آینده باهاتون ملاقات خواهد داشت. میخواستم بگم بهتر نیست شما هم یه معتبر داشته باشین که متضرر نشین؟
بالاخره وقت و انرژی میذارین روی این کار. پروفایل عاشقانه جدید اینستا اخم کرد و با انگشتانش کمی از ریشه ای تازه جوانه زده ی زیر لبش را به بازی گرفت. -بد فکری هم نیست. بهشون بگو ببین مشکلی از این بابت ندارن؟ پروفایل عاشقانه جدید ست سرش را به نشانه ی تأیید تکان داد. در همان حین، در چوبی خانه به صدا درآمد و هر سه ایستادند. پروفایل عاشقانه جدید اینستاگرام وارد شد. پروفایل عاشقانه جدید اینستاگرام حدود شصت و اندی ساله، با صورتی به غایت زیبا زیر انبوه چروک های زمانه و پیراهنی بلند به سبک با عصایی که با هر قدم، نیم متر به بالا میرفت..
چندین بار این مکالمه تکرار شد و دست آخر پروفایل عاشقانه جدید اینستا کفری شد: -میگی توی این خراب شده چه خبره یا نه؟ این کیه؟ ما با چند نفر طرفیم؟ نگاه سنگین زن، روی پروفایل عاشقانه جدید قفل شد؛ ولی لبخندش نرفت و پروفایل عاشقانه جدید برایش مهم نبود. نه نگاهش، نه لبخندش، نه این حس عجیبی که از بدو ورود آسمان داخل دل و جانش ریخته بود.
پروفایل عاشقانه جدید ست بهت زده سر تکان داد. من تا سه روز پیش فکر میکردم صوفیا هاوس همین دختر دبیرستانی هست؛ ولی... رویش را کرد به زن. -این خانوم، صوفیا هاوس، تنها بازمانده ست. برادرزاده ی مارگارت هاوس و کسی که شما باید زیر نظر ایشون تأیید شروط رو بگیرین. آسمان نفس عمیقی کشید که صدایش را پروفایل عاشقانه جدید شنید؛ ولی بدون اینکه سر برگرداند گفت: -ما مشکلی نداریم. کارمون سختتر شد؛ ولی چاره ی دیگه ای هم هست؟
پروفایل عاشقانه جدید خاص بدون متن چشمانش را انداخت پایین و سری تکان داد به نشانه ی نمیدانم و یا شاید نه. صدای صوفیا هاوس آمد و بعد پروفایل عاشقانه جدید خاص بدون متن: -آقای بهاروند شروع شرط از همین ساعته گویا. پروفایل عاشقانه جدید سرش را تکان داد.
پروفایل عاشقانه جدید اینستا سعی کرد
-با حضور اینا؟ پروفایل عاشقانه جدید اینستا سعی کرد خنده اش بروز نکند. -فکر میکنم اینطوری میخواد. صدای آسمان آمد: -آقای بهاروند بیاین برگردیم. از خیرش بگذریم. فکر کنین یه بازی بوده و تموم شده. چیزی عوض نمیشه که؛ نه؟ پروفایل عاشقانه جدید بدون متن سرش به سمت آسمان برگشت.