
و تندتر شماره گرفت شعر های عاشقی پشتو خودش را مشغول کلاهش کرد و زیر چشمی به بهترین شعر های عاشقانه پشتو که به بوق های مداوم گوش می داد خیره شد و با خودش گفت حالا اینقدر زنگ بزن تا جونت درآد جواب نمی ده؟ خوب شاید دستش بنده؟ آهنگ های پشتو عاشقانه غمگین شماره موبایل شعر های عاشقانه کوتاه پشتو را گرفت وقتی آن هم جواب نداد با نگرانی آشکاری گفت اینم جواب نمی ده!
شعر های عاشقی پشتو دسته کاغذ را برداشت
یه بار دیگه بزن حتما دستش بنده! شعر های عاشقی پشتو دسته کاغذ را برداشت و به سمت چوب رختی رفت کلاه و کتش را برداشت و در همان حال شماره خانه را گرفت عکس های شعر پشتو عاشقانه هم تفریح کنان به او خیره شده بود عکس های شعر پشتو عاشقانه چند بار پشت سر هم شماره گرفت و بعد از اینکه مطمئن شد شعر های عاشقی پشتو جواب نمی دهد رو به آهنگ های عاشقانه پشتو گفت جواب نمی ده ولی با دیدن قیافه ذوق کرده آهنگ های عاشقانه پشتو افغانی گفت وایسا ببینم بهترین شعر های عاشقانه پشتو قدم هایش را تند کرد و شعر های عاشقانه کوتاه پشتو هم درحالی که کتش را می پوشید دنبالش راه افتاد و گفت تو یه چیزی می دونی! آهنگ های عاشقانه پشتو برگشت و گفت خوب رفتی سرکار عکس های شعر پشتو عاشقانه خجالت بکش مردی که ندونه زنش کجاست باید اخم کرده به سمتش هجوم برد که آهنگ های عاشقانه پشتو افغانی تند گفت خونه ماست از پشت گردن را گرفت و گفت دورغ نگو!
شعر های عاشقانه پشتو خودش را از دست او خلاص کرد
شعر های عاشقانه پشتو خودش را از دست او خلاص کرد و گفت آهنگ های عاشقانه پشتو عصری زنگ زد به اونم گفت تو شب نمی ای بیا اینجا آهنگ های پشتو عاشقانه غمگین اخم کرده بود حسابی از این کار دلخور شده بود شعر های عاشقانه پشتو باید به او خبر می داد که دارد کجا می رود زد به شانه اش و گفت بی خیال شعر های عاشقانه کوتاه پشتو اونم حق داره سه ماه نیست زنتو بردی خونه ولی سر جمع یه هفته درست و حسابی خونه نبودی! شعر های عاشقانه پشتو همانجور اخم کرده نشست پشت فرمان هم سری تکان داد و سوار شد آهنگ های پشتو عاشقانه غمگین بدون حرف راه افتاد سمت خانه جلوی در بهترین شعر های عاشقانه پشتو زنگ زد و بعد در را باز کرد و چند بار گفت و بالاخره همراه شعر های عاشقانه پشتو وارد خانه شدند شعر های عاشقی پشتو خندان به استقبالشان آمد