ااارههه به هوش که اومدم تو جلوم نشسته بودی چه ذوق زده. دهنشو یه متر کج کرد و برگشت پویا تو دلم داشتم واسه عکس العملش می خندیدم بیچاره.. نه بیچاره نبود اون یه گروه ازدواج موقت در تلگرام قم بود از جنس همون خوش خط و خال ها.. . با یاداوری گذشته اخمام بیشتر تو هم رفت گوشیم رو که تو جیبم رو حالت پرواز بود رو دراوردم می خواستم اهنگ گوش بدم هندزفریم کجا بووود؟؟! اها تو ساک دستیمه بلند شدم و از رو کوپن برش داشتم و هندزفریمو دراوردم و یه اهنگ پلی کردم.. شاید یه ربع گذشته بود که متوجه شدم استینم کشیده میشه برگشتم و دیدم گروه های ازدواج موقت در تلگرام پرسشی نگاش کردم که گفت عطرت خیلی تنده سر درد گرفتم..با بی خیالی گفتم به من چه؟ دوباره هندزفری و کردم تو گوشم گروه ازدواج موقت تلگرام هنوز شش ساعت دیگه مونده بود تصمیم گرفتم بیخیال این موجود سرد و فضایی نچسپ بشم نگه داشتم اون اخرا حالشو بگیرم.. ناهارو که خوردیم پویا سرشو تکیه داد به صندلی و به گمونم خوابید هرکاری کردم خوابم نمیومد یکم که گذشت دیدم پاشد نمی دونستم می خواد کجا بره نمی دونم چرا برام مهم بود که می خواد چیکار کنه صداش زدم گروه ازدواج موقت تلگرام تهران؟!! تیز برگشت سمتم و منتظر نگام کرد کجا میری؟! ؟ دستشویی میای؟! ؟ و رفت.. . حرصم گرف ت کلافه ی کلافه بودم بااااشه اقا پوویااا حالتو می گیرم. چته گروه ازدواج موقت تلگرام جووون؟به تو چه کجا میره؟! ؟گروه ازدواج موقت تلگرامی؟! ؟ اصلا چه کارشی!! ؟! خفه شویی نثار ندای درونیم کردم و به فکر شیطانی که به ذهنم رسیده بود لبخند زدم.
صدام کرد :گروه ازدواج موقت تلگرام تهران؟!
ادامسی که به عادت همیشگی بعد غذا تو دهنم بود رو دراوردمو چسپوندم پشت صندلیش با خودم قهقهه می زدم تو دلم عروسی بود از تصور قیافش جیگرم حال اومد.. تا صورتش و دیدم اضطراب افتاد تو دلم.. وای کاش برگرده ادامس و بردارم اما تو دلم گفتم چرا برداری اینم تقاص حالگیری هایی که از صبح کرده.. نشست..با لبخند پیروزمندانه ای نگاش می کردم که نگاه سردش و بهم دوخت شونه هامو بالا انداختمو سرمو تکیه دادم به پشت صندلی.. هر آن منتظر فریادش بودم از مرتب بودن موهاش می شد فهمید که رو موهاش چقدر حساسه.. نخیر خبری نبود.. پوووف برگشتم نگاش کردم دیدم ارنج هاشو تکیه داده به زانوهاش و داره گوشیشو نگاه می کنه متوجه من نبود با بیخیالی بیرونو نگاه کردم با عجز صدام کرد گروه ازدواج موقت تلگرام تهران؟! هوووم؟ ببین این چیه چسپیده به موهام؟! ؟ نتونستم خندمو نگه دارم بلند زدم زیر خنده هاج و واج نگام می کرد اخماش بیشتر تو هم رفت حسابی کلافه شده بود چته گروه ازدواج موقت در تلگرام قم رواااانی؟؟!
خندموقورت دادم به من چه چیه چسپیده به موهات؟! می خواستی از صب نمکدون نباشی.. پوووفی کردم و برگشتم.. شدت عصبانیتشو حس می کردم دندوناش به هم می خورد با صدایی کفری از ته گلو حسابتو می رسم توجهی نکردم چند ساعت بیشتر نمونده بود که برسیم بعدش این اقارو بخیر و ما رو به سلامت..
اقا موشه گروه ازدواج موقت در تلگرام مشهد چی؟!
ساکم رو از کوپن برداشتم و کتاب مربوط به خطاهای تیراندازی رو برداشتمو مشغول شدم سنگینی نگاهش و متوجه شدم اما برام مهم نبود ورزش می کنی؟! ؟ بازم سرد و مغرور.. خیلی کوتاه جواب دادم اوهووم چه رشته ای؟؟ نگاه عاقل اندر سفیهی بهش انداختم و با چشم به کتاب تو دستم اشاره کردم داری میری برا خودت تیرکمون بگیری؟! ؟؟ بعدم بلند زد زیر خنده طوری که چنتا از مسافرا برگشتن نگامون کردن باورم نمی شد این همون مرد یخی باشه منتظر موندم خندش که تموم شد نخیر دارم میرم گروه ازدواج موقت در تلگرام تبریز بعدشم خودتو مسخره کن اقا موشه گروه ازدواج موقت در تلگرام مشهد چی؟! ؟ چشمای گنده شدش خیلی خنده دار و با نمک شده بود.. گروه ازدواج موقت در تلگرام مشهد جهانی.. . شوکه شد..انتظارشو نداشت همه که مثل تو نیستن برن تفریح باز چشماش یخ بست با لحن جدی گفت تفریح نمیرم پس برا چی میری؟! واقعا برام سوال شده بود گروه ازدواج موقت در تلگرام تبریز جهانی این بار من بودم که از تعجب شاخ دراوردم نکنه این پسره هم مثل من تیراندازه.. فکرمو به زبون اوردم چه رشته ای؟! تکواندو اوهووم موفق باشی لحن کلامش ذره ای با چند ساعت پیش تفاوت نکرده بود همونقدر سرد و خشک و جدی..
چهل و پنج دقیقه مونده بود به رسیدنمون فقط یازده دوازده ساعت بود که از خونمون دور بودم دوازده ساعتی که برام حکم قرن ها رو داشت بوی غربت رو حسم کردم اروم اروم باز بی قراری و دل اشوبه بود که سرازیر شد تو قلبم و اشک بود که از چشمم بارید اه لعنت به فاصله. گروه ازدواج موقت تلگرام می گفتن مار از پونه بدش میاد جلو درخونش سبز میشه قبول نمی کردم قبول کرده بودم همه ی چیزهایی که اطرافمن به خواست خودمن. .گروه ازدواج موقت تلگرام مغرور می خواست اینطور فکر کنه که هیچ چیزی نمیتونه ارامشش و به هم بزنه. . قطره اشکی که فرود اومد دلمو لرزوند درسته از چشمای یه گروه ازدواج موقت در تلگرام قم فرود میومد درسته اون گروه ازدواج موقت در تلگرام قم هیچکس من نبود اما دلم به رحم اومد بلافاصله عقلم به دلم نهیب زد اما اون یه گروه ازدواج موقت در تلگرام تبریز یه جنس بی مصرف چند دقیقه ای بین دلم و قلبم جنگ بود اما بالاخره دل و زدم به دریا چی شده ?!
طوری پرسیدم که فک نکنه خیییلی مهمه سرد و خشک نه اصرار نکردم چون مهم نبود دلم تنگ شد برای خانوادم به دنبال حرفش از ته دل هق زد هر سنگی بود اب می شد اما دل سنگ من سنگتر شد فقط گفتم بچه ای مگه؟!! ؟بعدشم عادت می کنی گفتم و رو برگردوندم از اون چشم های قهوه ای دریایی مهماندار با میکروفن اعلام کرد نیم ساعت دیگه هواپیما تو خاک ارژانتینه تا رسیدن حرفی نزدیم اما تا اخرین لحظه هق می زدو اروم نمی شد دلم مامان فرشتمو می خواست دلم می خواست بود و بغلم می کرد کاش بود و دلداریم می داد کاش بود و می گفت که نزدیکم کاش بابا ابراهیمم بود.. کاش بود و می گفت گروه ازدواج موقت در تلگرام بابا هیچوقت نباید ناراحت باشه هیچی گروه ازدواج موقت در تلگرام منو نمی تونه اذیت کنه یا لااقل میترا بود یا مهرسا. .
دیگه الکی هم نبود که بغلش کنم و از رنج و قرار دنیا رها شم دوباره مهماندار اومد و میکروفن به دست شد به چند زبان گفت که رسیدیم و الان تو اسمون ارژانتینیم موقع پیاده شدن خواستم از پویا عذرخواهی کنم بابت اینکه اذیتش کردم برام مهم نبود چرا اون معذرت نمی خواد بابت حرفاش یا اینکه غرورم می شکنه پویا؟! برگشت ببخشید که اذیتت کردم موفق باشی خدافظ سرشو تکون داد و یه خدافظ گفت و رفت برام مهم نبود مهم این بود که از ته دل معذرت خواهی کردم پویا عذرخواهی گروه های ازدواج موقت در تلگرام به دلم نشست اصلا انتظارشو نداشتم چیزی که باعث شد منم به خاطر حرفام ازش معذرت نخوام مشکل من با خودم بود غرورم بود که هیچوقت اجازه نداده بودم بشکنه اونم جلوی یه گروه ازدواج موقت در تلگرام خودم، دلم شکسته بود اما اجازه نداده بودم کسی نزدیک غرورم بشه. .
بالاخره اونم یه گروه ازدواج موقت در تلگرام بود و با بقیه هیچ فرقی نداشت
بالاخره اونم یه گروه ازدواج موقت در تلگرام بود و با بقیه هیچ فرقی نداشت هرچند که صداقت و پاکی تو چشماش موج می زد قرارمون با بچه ها و مریم جون این بود که وقتی پیاده شدیم همون جلو وایسیم که همدیگرو گم نکنیم وقتی من پیاده شدم گروه ازدواج موقت تلگرامی و سارا رو دیدم و به سمتشون رفتم بعد بقیه اومدن و رفتیم تا ساک ها و وسایلمون و تحویل بگیریم پویا رو از پشت دیدم همونطور ادامس به مو بود.