
باز هم صدایش کرد که اینبار گروه همسریابی واتساپ با ترس واضحی از خواب پرید و نیم خیز شد گروه همسریابی تلگرام هم از جا برخاست, نشست روی تخت, دستش را نوازشگونه روی کمر گروه همسریابی مذهبی کشید و گفت: چیزی نیست عزیز م کابو س میدیدی خوبی؟ و گروه همسریابی تلگرام تبریز پس از نفس عمیقی با سر جواب مثبت داد گروه همسریابی نوین گفت: برم برات یه لیوان آب بیارم و خواست از جا برخیزد که اجازه نداد دستش را گرفت و روی تخت خواباندش خودش هم خوابید و گروه همسریابی را محکم در آغوش گرفت و در حالیکه گیج خواب بود گفت: نیازی نیست, خوبم ببخش بیدارت کردم بخواب عزیز دلم و باز هر دو به خواب عمیقی فرو رفتند
با صدای گروه همسریابی کرج هوشیار شد
با صدای گروه همسریابی کرج هوشیار شد آرام چشمهایش را باز کرد و به محض دیدن چهره مضطرب گروه همسریابی مذهبی ترسید, از جا پرید و گفت: چی شده؟ گروه همسریابی مشهد پوف کالفه ای کشید و گفت: من از تو باید بپرسم چی شده گروه همسریابی تلگرام گیج نگاهش کرد و گروه همسریابی واتساپ توضیح داد: از وقتی از خونه رفتم بیرون و رسیدم مرکز, چند بار باهات تماس گرفتم اولش حدس میزدم خوابی, ولی بعد نگرانت شدم مردم و زنده شدم تا خودمو رسوندم خونه حالام اشکالی نداره شکر که حالت خوبه گروه همسریابی نوین متعجب پرسید: مگه ساعت چنده؟ و گروه همسریابی واتساپ تهران با آرامش جواب داد: ساعت دوازدهه عزیز دلم داشتی سکتم میدادیا! خوش خواب خانم!
باورم نمیشه گروه همسریابی تلگرام تبریز
گروه همسریابی از تعجب چشمهایش گرد شد و گفت: چی؟ دوازده آره عزیزم الانم که به زور بیدارت کردم وگرنه هنوزم میخواستی بخوابی ! باورم نمیشه گروه همسریابی تلگرام تبریز پاشو یچیزی بخور ضعف نکنی خانم میخوابی بخواب, ولی باید یچیزیم بخوری پاشو تا میزو برات بچینم و از اتاق خارج شد گروه همسریابی به دستشویی رفت و سپس به آشپزخانه آمد و سر میز نشست روی میز نان تست و کره و عسل بود گروه همسریابی کرج با مهربانی گفت: بخور عزیزم من باید برگردم مرکز, کلی کار دارم گروه همسریابی تلگرام شرمگین گفت: ببخش نگرانت کردم گروه همسریابی واتساپ تهران خندید: اشکالی نداره عزیزم تقصیر تو نیست
گونه گروه همسریابی
سپس گونه گروه همسریابی را بو سید و گفت: مراقب خودت باش ناهار از بیرون میگیرم و میارم نه! خودم ناهار درست میکنم اذیت میشی نه عزیزم برو به سلامت چشم خانوم بازم سفارش میکنم, مراقب خودت باش من ماشینو میبرم, باشه؟ باشه, ببر! منکه دیگه نمیرسم برم بیرون و از خانه خارج شد گروه همسریابی تلگرام لقمه ای برای خودش گرفت و در حین خوردنش به فکر فرو رفت چرا انقدر خوابیده بود؟ شاید در زندگی با گروه همسریابی مشهد انقدر احساس آرامش میکرد که راحت و بی دغدغه ساعتها بدون نگرانی میخوابید پوف کالفه ای کشید و مشغول خوردن شد در حین خوردن صبحانه هم فکر کرد که برنج و خورش بادمجان درست کند با اینکه سیر نشده بود ولی از سر میز بلند شد دو پیمانه برنج شست و داخل آب گذاشت تا خیس بخورند بادمجانها را پوست گرفت و داخل آب نمک ریخت یک بسته گوشت لقمه ای از داخل فریزر بیرون آورد و با کمی آب داخل آرام پز ریخت و آن را روی اجاق گذاشت