سایت همسریابی موقت هلو


خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت برای ترکیه

خرید پرواز خارجی از روی ظاهر آدما چیزی مشخص نبود غم عجیبی به دلم چنگ میزد دلم فقط یه چیزی میخواست، اینکه جای بلیط خارجی هواپیما ، پیمان دنبالم میومد

خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت برای ترکیه - بلیط هواپیما


خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت ارزان

) پیمان (با قدم های سست و وارفته از پله ها پایین رفتم مقابل خونه ی سامی ایستادم.چرا سامی حرفی نزد که خريد پرواز خارجي قراره ازدواج کنه؟؟

پاهام یاری نمیکرد از این خونه خارج بشم.پس بهتره ساعتی رو خونه ی سامی بگذرونم. ضربه ای به در زدم و تکیه مو به دیوار دادم خبری از سامی نشد. دوباره زنگو فشردم اما بی فایده بود .خسته و عصبی به بیرون از ساختمون رفتم و داخل خرید هواپیما در فاصله ی دورتری نشستم. سرمو روی فرمون کوبیدم و مدام تکرار میکردم: _ چرا؟؟ چرا؟؟ چرا؟؟

کالفه بودم دوست داشتم همه چیزو بزنم نابود کنم. چرا باید دیر برسم ؟؟

چرا خريد پرواز خارجي باید توی این موقعیت ازدواج کنه؟؟ اصال مگه زن من نبود؟؟

نباید از من اجازه میخواست؟؟

پرتوقع شده بودم. عصبی ضربه ای به پیشانیم کوبیدم و فریاد زدم: _ نه.معلومه که نباید اجازه میخواست.اصال منی که تو این مدت ازش سراغی نگرفتم چرا باید ازم اجازه بخواد؟؟ . دارم دیوونه میشم .داره دیوونه ام میکنه . بیشتر از این طاقت موندن نداشتم.بسمت خونه رفتم .حتی حوصله ی کارخونه رو هم نداشتم. وارد خونه شدم .دلم میخواست جایی باشم که بوی خريد پرواز خارجي رو بده. کسی که بوی اونو بده.پس چه کسی بهتر از خرید هواپیما ؟؟

خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت داخل گهواره اش

و چه جایی بهتر از اتاقم؟؟ عزیز مشغول پخت ناهار بود و خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت داخل گهواره اش. چشاش داشت برای خواب گرم میشد که چشمش به من افتاد. باالی سرش ایستادم و با لبخند نگاش کنم. پسر ۱ ماهمو به آغوش کشیدم.

دیگه به اون مرحله رسیده بود که وقتی باهاش بازی میکنی میخنده و کلی شیرین بازی در میاره. همراه خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت به اتاقم رفتم و کنار پنجره ایستادم. پشت پسرمو نوازش میدادم و با شوق به آغوشم میفشردمش. یاد و خاطره ی سلما باز ذهنمو پر کرد. دلم به حال خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت بیشتر از خودم میسوخت. افسون چندان براش اهمیتی قائل نیست. نمیفهمم چرا با توجه به اون همه اصرار برای بچه دار شدن حاال توجهی به خرید بلیط هواپیما خارجی الی گشت نمیکنه. موهای خرید هواپیما رو نوازش میکردم که روی شونه ام خوابش برد. حتی اگه ذره ای قبل از این، سلما رو میخواستم هرطور شده برای خودم برگردونم حاال دیگه نمیتونستم. داشت ازدواج میکرد. حرفای مادرش که سوز و آه خاصی داشت و زندگی خود سلما . کاری کرد که نتونم بیش از این جلو برم .درسته سخته .یه عمر باید تحمل دوریشو بکنم .ولی سلما با من خوشبخت نخواهد شد.) خرید پرواز خارجی (به چهره ی جدیدم خیره شدم.

موها و ابروهای رنگ شده آرایش زیبایی که روی صورتم نشسته بود، موهای آرایش شده، توری که پشت موهام زده شده بود و به زیبایی تا پایین دامن لباسم آویز بود. لباس سپید و خوش پوشی که به زیبایی تو تنم میدرخشید.

کی با دیدن ظاهرم خیال میکرد این ازدواج دوممه؟؟

اینکه جای بلیط خارجی هواپیما ، پیمان دنبالم میومد

خرید پرواز خارجی از روی ظاهر آدما چیزی مشخص نبود غم عجیبی به دلم چنگ میزد دلم فقط یه چیزی میخواست، اینکه جای بلیط خارجی هواپیما ، پیمان دنبالم میومد حضور و آغوش پیمان تنها آرامشم بود. دیگه داشت اشک به چشمام مینشست که به خودم اومدم تا آرایشم خراب نشه. صدای آرایشگر باعث شد به او نگاه کنم: _عروس خانم، شادوماد اومد. شنلو به تنم کشیدم و کالهشو روی سرم انداختم. بعد از تشکر و از در خارج شدم. الی گشت بلیط خارجی تو کت و شلوار دومادی با دسته گلی زیبا، مقابلم ایستاده بود. تنها نبود .فیلمبردار هم کنارش بود. به گفته ی فیلمبردار دسته گلو از سام گرفتم و به روش لبخند زدم. هنوز عقد نکرده بودیم، پس نامحرم محسوب میشدیم. کنار الی گشت بلیط خارجی راه افتادم و بسمت گل زده اش رفتیم. فیلمبردار هم با خرید هواپیما دیگه ای کنارمون مشغول فیلمبرداری بود. الی گشت بلیط خارجی بی توجه به فیلمبردار گفت:

_ خوبی؟؟ نگاهمو از روبرو گرفتم و گفتم: _ اوهوم.توخوبی؟؟

منکه عالی تا چند ساعت دیگه هم کامال میرم رو ابرا. لبخند فرمالیته ای زدم و باز نگاهمو به روبرو دوختم. صداش باز از فکر بیرونم کشید: _ خیلی قشنگ شدی.به انتخابم باید ببالم. دسته گلو محکم تو دستام فشردم و گفتم: _ نمیتونم بهت دروغ بگم امیر اما حس بدی دارم اصال نمیدونم کاری که دارم میکنم درسته یا نه .بلیط خارجی هواپیما تو باید به من زمان بدی تا بتونم بپذیرمت به عنوان همسر به عنوان پدر بچه ام نمیخوام ناراحتت کنم ولی زمان میبره تا بهت عادت کنم تا بتونم حضورتو تو زندگیم همیشگی فرض کنم .منو ببخش که اینطوری حرف میزنم ولی باید منو درک کنی. نگاهش کردم باحالت خاصی جواب نگاهمو داد .که ادامه دادم: _ درکم میکنی؟؟ چشاشو توچشام خیره کرد و آروم باز و بسته شون کرد و گفت:

_ درک میکنم خرید پرواز خارجی فقط قول بده به حضورم عادت کنی .قول بده دلتو به من بدی من دوست ندارم عشقم یه طرفه باشه . به محل برگذاری جشن رسیدیم. بلیط خارجی هواپیما دیگه شوق و ذوغ اولشو نداشت و به خاطر حرفایی که داخل زده بودم کمی دپرس بود ولی سعی میکرد به روی خودش نیاره.

مطالب مشابه


آخرین مطالب