صدای کل کشیدن و دست و سوتی در کار نبود. جمعیت کمی حضور داشت و همون عده هم با حالت خاصی نگام میکردن از نگاهشون حس بدی بهم دست داد، اقوام بلیط خارجی را چطور ارزان تر بخریم؟ بودن که اینطور با کنایه نگام میکردن و تو گوش هم پچ پچ میکردن.
خواهر بلیط خارجی را چطور ارزان تر بخریم؟
بلیط خارجی را چطور ارزان تر بخریم؟ بدون توجهی
بلیط خارجی را چطور ارزان تر بخریم؟ بدون توجهی به اقوامش با مامان اینا احوال پرسی کرد و کنار گوش مادرش چیزی گفت که متوجه نگاه مادرش به جمع اقوامشون شدم. به استعلام بلیط هواپیما خارجی عقد راهنمایی خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو و روی صندلی که مقابل سفره ی عقد زیبایی گذاشته شده بود، نشستیم نزدیکان وارد علی بابا پرواز خارجی عقد شدند. لیلی و سوگند پارچه سفید رنگ زیبایی روی سرمون گرفتند. یکی از دختران جوان هم کار قند ساییدن رو به عهده گرفت. عاقد وارد علی بابا پرواز خارجی شد و با گرفتن شناسنامه های ما مشغول خواندن خطبه شد. با چشم دنبال مامان میگشتم، که گوشه ی فلایتیو بلیط هواپیما پیداش کردم، مثل غریبا اون گوشه ایستاده بود که اشاره کردم بیاد جلو و پرسیدم: _ حلما کجاست؟؟ _ دست عموته. _ بیارینش اینجا مامان. مامان سری تکان داد و برای آوردن حلما رفت. بغض بدی از حضور در این فلایتیو بلیط هواپیما به گلوم چنگ میزد چقدر دیدن این آدما با این چهره های درهم و نگاهاشون دلمو به درد میاورد با دیدن حلما تو آغوش مامان غم و غصه فراموشم شد. با ذوق داشتم دخترمو تماشا میکردم که کنار گوشم زمزمه کرد: چرا حلما رو بغلت نمیگیری؟؟ با تعجب نگاش کردم: _ آخه _ آخه نداره که. به آهستگی به مامان اشاره کرد و مامان جلو اومد. علی بابا پرواز خارجی حلما رو از بغل مامان گرفت و روی پاهاش نشوند، طوری که به من هم نزدیک بود. همین کار باعث شد نگاه همه به ما دوخته بشه و حلما مرکز توجه قرار بگیره.
دست کوچولوی حلما رو گرفتم و با بغض نگاش کردم
خوش به حالت بچه ای و چیزی متوجه نمیشی..
صدای عاقد به گوشم رسید: _ وکیلم؟؟
نمیدونم بار چندم بود و کمی هول شدم ولی با شنیدن صدای سوگند، نفس آسوده ای کشیدم: _ عروس رفته گل بچینه. و باز صدای عاقد بلند شد. نگاهی به جمع انداختم. عده ی زیادی از این جمع به این وصلت راضی نیستن و خیلی هاشون دارن تو دلشون بهم بد و بیراه میگن توجهی به چهره های گرفته شون نکردم. خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو کنار گوشم زمزمه کرد: _ سلما تو میتونی منو به عنوان همسرت قبول کنی؟؟ از سوالش جا خوردم الآن چه وقت این سواله؟؟ گنگ نگاش کردم که باز صدای عاقد بلند شد: _ عروس خانم وکیلم؟؟ و باز صدای سوگند: _ عروس رفته گالب بیاره تو ذهنم سوال خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو تکرار کردم و با خودم گفتم: _ من واقعا میتونم؟؟ میتونم خرید بلیط هواپیما خارجی فلایتیو شوهرم بدونم؟؟تواناییشو دارم جای پیمان اونو تو حریم خصوصیم راه بدم؟؟ میتونم بپذیرمش و براش همسر خوبی باشم؟؟
لحظه ای فکر و ذهنم رفت پیش پیمان پیمانی که تو کل زمان جداییمون فقط یک بار سراغمو گرفت یکباری که به خودم اجازه ندادم درو بروش باز کنم تا مبادا هوایی بشم، خودم، دلم واقعا اگه نتونم پرواز خارجی فلایتیو بپذیرم پس چه کسی برای حلما پدری کنه؟؟ چه کسی تنهایی هامو پر کنه؟؟ کی بشه همسرم؟؟
واقعیت اینه که به کسی جز پرواز خارجی فلایتیو اعتماد ندارم. پیمان دیگه برای من تموم شده یه خط قرمز دورش کشیدم اون زن داره چطور میشه منو بخواد؟؟ چطور میشه به من برگرده؟؟
اگه میخواست که طالقم نمیداد هیچوقت طرز برخوردشو روز طالقمون یادم نمیره هیچوقت یادم نمیره چطور خرد شدم چطور به خودم قول دادم بشم مثل خودشیه تیکه سنگ و بی احساس پیمان دیگه برای من نیست صدای عاقدو که برای آخرین بار مثل پوتک تو سرم میخورد به گوشم رسید: _ وکیلم عروس خانم؟؟ به پرواز خارجی فلایتیو که منتظر نگام میکرد، نگاه کردم نگاهمو باال آوردم و همه ی حضار رو از نظر گذروندم لب تر کردم تا جوابی بدم که چهره ی پیمان ناگهان مقابلم نقش بست. به پیمان نگاه کردم. بدون هیچ عکس العملی زول زده بود به من .. نم اشک توی چشمام نشست، چندبار پلک زدم تا چهره ی پیمان از جلوی چشمام محو شد. چشمای همه منتظر بود صدامو صاف کردم و درحالی که دست حلما رو میفشردم جواب دادم:
نفس عمیقی که بلیط هواپیما خارجی را چطور بخریم؟
_ با اجازه ی مادرم و بزرگترا بله .. متوجه نفس عمیقی که بلیط هواپیما خارجی را چطور بخریم؟ کشید شدم. صدای کل کشیدن دخترای باال سرم بلند شد مادر بلیط هواپیما خارجی را چطور بخریم؟ حلقه ها رو آورد و بلیط هواپیما خارجی را چطور بخریم؟ با لبخند حلقه رو داخل انگشتم جا داد .و دستمو باال آورد و مقابل چشم همه بوسه ی نرمی روی دستم زد. با خجالت سر به زیر شدم تا نگاه های خیره ی جمع رو نبینم.