همسریابی آنلاین هلو - موویز


خلاصه تاینی موویز چه شد

با داد گفتم: اقای تاینی موویز چی شد مثل اینکه قضیه دیروز و کلا فراموش کردید چطور تو دانشگاه داره مواد جابجا میشه بعد شما نفهمیدین هان؟ تاینی مویز چه شد

خلاصه تاینی موویز چه شد - موویز


کانال تاینی موویز چه شد

اونم که انگار به خودش اومده باشه با نفس نفس دستش و روی زانو هاش گذاشت و به ساعت نگاه کرد با دیدن ساعت ابرو هاش بالا پریدن و گفت: خاک تو سرت بدو خلاصه بعد از کلی بدو بدو راهی دانشگاه شدیم و من مستقیم رفتم دفتر تاینی موویز چه شد.

آقای تاینی مویز چه شد

دو تقه به در زدم و درو باز کردم آقای تاینی مویز چه شد و یه آقای جوون نشسته بودن و داشتن صحبت میکردن تاینی موویز چه شد تا منو دید از جاش پاشد و گفت: سلام خانم محتشم شما کجا اینجا کجا توجه اون پسره به سمت من جلب شد. با لبخند مغروری به سمت تاینی مویز چه شد رفت و باهاش دست داد و گفت: خیلی خوشحال شدم از دیدن شما جناب تاینی موویز چی شد بدون توجه به من با تاینی موویز چی شد کرد و رفت چقد مغرور بعد از اینکه مطمئن شدم اون یارو رفته.

اقای تاینی موویز چی شد مثل اینکه قضیه دیروز و کلا فراموش کردید

با داد گفتم: اقای تاینی موویز چی شد مثل اینکه قضیه دیروز و کلا فراموش کردید چطور تو دانشگاه داره مواد جابجا میشه بعد شما نفهمیدین هان؟ تاینی مویز چه شد با ناراحتی نگام کرد و گفت: من از شما معذرت میخوام به پیش پدر مرحومتون شرمنده هستم قول میدم خودم اونارو پیدا کنم و تحویل بدم کمی آروم شدم و نفس عمیقی کشیدم و گفتم: باشه جناب تاینی موویز چه شد ام بعد از کلی عذر خواهی قرار شد رسیدگی کنه بعد از با تاینی موویز چه شد داشتم میرفتم حیاط چون فک کنم کلاس دیگه تموم شده بود فردین دیدم که داشت با یه آقا صحبت میکرد دویدم سمتش و پریدم رو کولش با هم خیلی صمیمی شده بودیم داداشم میدیدمش تاینی موویز بسته شد با خنده گفت: هی خانم کوچولو بیا پاین توجه اون مرده که فک کنم همون پسر بود به ما جلب شد انگار نه انگار اینجا دانشگاه بود خخ با تخسی گفتم: نمیخوام به تو چه ؟

بعد زبونم و براش در اوردم ادامه دادم: نمیخوای بلای دیشبی رو به سرت بیارم؟ رنگ فردین با فک کردن به دیشب پرید که ازچشم اون پسره دور نموند. فردین با ترس به رو به رو زل زد و گفت: نه نه قربونت از تو زیادی به ما رسیده تا هر وقت دلت خواست اون بالا بمون عزیزم خخخ بچمون چشش ترسیده من: فردین جان معرفی نمیکنی؟ تاینی موویز بسته شد یه دونه زد تو سرش و گفت: اخ ببخشید یادم رفت این آقا پسر دوست دوران سربازیمه که اتفاقی همدیگه رو دیدین ایشونم دوستم و خواهرم رایکا هستن پسره با لحن مغروری گفت: خوشبختم منم باربد هستم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب