
سرخوشتر میخواند.
مقتدری و عکس عاشقانه پروفایل و دختر اکراد، کنار هم ایستاده بودند رو به پیشخوان و داشتند با مسئولش حرف میزدند. آسمان با فاصله، کنار عکس عاشقانه ایستاده بود و آرنج دست راستش را درون دست چپش محکم گرفته بود و کیفش از دسته هایش مثل همیشه آویزان بود. وای! اگه بابام بفهمه به جای بیمارستان و پیگیری درمان مامان اینجا...
به اطراف نگاه کرد و شاید همانطور اخم کرده و دلخور گفت: -وسط این آدمای عجیب و غریب... من اینجا چیکار میکنم؟ کاش نیومده بودم! عکس عاشقانه نگاهش نمیکرد. جثه ی نحیف آسمان با آهی که کشید تکان خورد. -خودم مقصرم. میدونم. اگه اینقدر دست بسته و ندار نبودم، اگه اینقدر حقیر یه قرون دو قرون زندگیم نبودم، با یه نه بزرگ الان نشسته بودم سر جام و پا نمیشدم بیام اینجا. وای احمق! آسمان احمق! بیشعور اینجا چیکار میکنی تو؟
سرزنش هایش را میشنید عکس عاشقانه و آنقدری بلند و شدید بود
سرزنش هایش را میشنید عکس عاشقانه و آنقدری بلند و شدید بود که حتی دو دختری که از کنارشان رد شدند و جام پر دستشان بود نیز سرشان برگشت و با تعجب به آن ها و حجاب آسمان خیره شدند. داخل دیسکو با شال؟
دیسکو با سارافن؟
دیسکو با یک آسمان پر از نجابت؟ تعجب داشت؛ نداشت؟ عکس عاشقانه فکر کرد درست است خودت کردی. احمق را هم درست آمدی.
خوب آمدی. احمقی؛ وگرنه اینقدر راحت به مقتدری اکی نمیدادی.
دوش به دوشش راه نمیرفتی. فکر کرد از کجا راه را اشتباه رفته اند، از کجا؟ صدای فیش فیش آسمان، زاویه ی نگاه و فکر عکس عاشقانه بدون متن را تغییر داد. گریه میکرد؟ -میشه بگی چرا داری آبغوره میگیری؟
آسمان با دستمال، نوک بینی اش را محکم فشار داد و دوباره به جمعیت نگاه کرد. -هیچی... واسه هیچی. بعد هم دمی عمیق و داغ کشید بالا. دختر اکراد آمد سمتشان. -چی شده؟ چرا گریه؟ آسمان جون؟
مقتدری و عکس عاشقانه جدید هم به جمعشان اضافه شدند
مقتدری و عکس عاشقانه جدید هم به جمعشان اضافه شدند. عکس عاشقانه جدید به عکس عاشقانه بدون متن خیره شدباز دختر مردم رو اذیت کردی؟ صندلی های اطراف پر بود از دخترانی که هر کدام به نحوی مثلا خودشان را زیبا کرده بودند؛ مثلا! و در واقع هر کدام برای خودشان یک کارولین فوربسِ) کاراکتر زن خاطرات یک خونآشام (تمام عیار بودند. حداقل در نگاه جنس عکس عاشقانه بدون متن اینطور نمود داشت. وقتی نشست دید که دست مقتدری رفت سمت آسمان با یک دستمال سفید دیگر و چیزهایی را گفت. آسمان همانطور اشک میریخت و مقتدری همانطور حرف میزد. عکس عاشقانه جدید و دختر اکراد آمدند سمتشان و مقتدری و آسمان نه؛ اما جیک تو جیک هم. عکس عاشقانه غمگین دست برد داخل جیب داخلی کت راهراه طوسیِ خوش دوخت و مانکنوارش و پاکت سفید سیگار را درآورد. با نوک انگشت سبابه ی دست راست ضربه ای زد و یک نخ سیگار کشید بیرون و گذاشت گوشه ی لبش. دختر اکراد با یک صندلی فاصله نشست کنار عکس عاشقانه غمگین و عکس عاشقانه خاص. صندلی که بیرون کشیده بود را داد داخل و جایش را عوض کرد و آمد بینشان نشست. -این میالده بدجور داره با شاطر راهنمامون قاطی میشه ها عکس عاشقانه غمگین. حواست هست؟ عکس عاشقانه کارتونی ضامن فندک زرد را سه بار زد و سیگار را روشن کرد و بعد از زدن پکی عمیق و کشیدن دودهای غربال شده به داخل ریه ی مملو از حرارتش، چشمش را از روی آسمان برداشت. -من رو چه سننه؟ تو رو چه سننه؟ سرت به کار خودت باشه! عکس عاشقانه خاص نگاهش را گرفت و بطری که از روی پیشخوان آورده بود را کشید جلو. -به من که هَرَجی نیست؛ ولی تو باید مراقب باشی این شریک دو دره باز، شریک دزد و رفیق قافله نشه! دختر اکراد پا روی پا انداخت. یه نخ سیگار داری عکس عاشقانه کارتونی؟
عکس عاشقانه کارتونی پوزخند زد. عکس عاشقانه متن دار گفتن هایش خیلی غیر قابل هضم بود. عکس عاشقانه پروفایل قبل از اینکه عکس عاشقانه متن دار دستش را به سمت جیبش ببرد گفت: چرا عکس عاشقانه متن دار؟ خودم مخلص راهنمامونم دربست. بعد هم دستش را برد داخل جیب کوله اش و پاکت سیگار را درآورد. نخی بیرون کشید و بعد دست برد.