شهرزاد یه مدت براش آشپزی کردم خلالهاش باید کلفت باشه تو ریز خلال کردی بهداد راست میگی اصال حواسم نبود خب اگه اینطور باشه منم ریز دوست دارم نه کلفت شهرزاد به سمتش برگشت لبخندی به روش زد که بهداد خندش گرفت اتک آن تایتان دانلود دیجی موویز خیلی خب پسر کوچولوی حسودم دو جور سرخ میکنیم یکم برای پاشا سرخ میکنم اونایی هم که تو خلال کردی باهم سرخ میکنیم میخوریم منم ریز دوست دارم بهداد دیجی موویز اتک آن تایتان یه بویی نمیاد؟ دیجی موویز اتک تایتان مرغا داره میسوزه عزیزم و همین حرف کافی بود که هردوشون سریع به سمت ماهیتابه برن و هول هولکی دونفری مشغول غلتوندن مرغا بشن با لبخند بهشون نگاه کردم چه قدر زود باهم صمیمی شده بودن شهرزاد که خجالتی بود این صمیمی شدنشون به خاطر خون گرم و شیطون بودن بهداده بهداد از این به بعد همش باهم آشپزی میکنیم یعنی رستورانی که دوتا آشپز مثل منو تو داشته باشه یه روزه ورشکست میشه
اتک آن تایتان دانلود دیجی موویز از پس باهام لج میکنی
اتک آن تایتان دانلود دیجی موویز از پس باهام لج میکنی مگه نگفتم بهشون سر بزن بهداد هوفی کشیدو برگشت سرجای خودش که یکهو متوجه من شد ابرویی بالا دادم که با شیطنت با چشم و ابرو به شهرزاد اشاره کرد بهداد دیجی موویز اتک آن تایتان میخواست ماکارونی درست کنه من نذاشتم گفتم مرغ سوخاری درست کنه به سمتشون رفتم و پشت میز نشستم با لحن معنی داری گفتم: غذای مورد علاقه تورو؟
شهرزاد بهداد گفت توهم دوست داری اوهوم دوست دارم دیجی موویز اتک تایتان نفسشو راحت بیرون داد و کنار بهداد دوباره ایستادو مشغول کارش شد زیرچشمی به دست بهداد هم نگاه میکرد ببینه درست کارشو انجام میده یا نه بعد توی یه حرکت دستشو سمت دست بهداد بردو آستین لباسشو به سمت بالا تا زد این مگه تیشرت تنش نبود؟کی رفت لباس عوض کنه؟ بهداد دستت درد نکنه روی اعصابم بود شهرزاد اتاقتو دوست داشتی؟توش راحتی؟ دیجی مووی اتک تایتان آره ممنون بهداد تمام امکاناتو در اختیارت گذاشتیم فکر نکنم تا یه مدت به خرید نیاز داشته باشی چیزی لازم داشتی همراهه بهداد برید بخرید دیجی موویز اتک آن تایتان نه همه چی خوب بود ممنون نیازی نیست سری به نشونه باشه تکون دادم و بلند شدم از آشپزخونه بیرون اومدم و به سمت سالن رفتم تلویزیونو روشن کردم و مشغول فیلم دیدن شدم نیم ساعت نگذشته بود که یکهو یکی کنارم نشست به سمتش برگشتم دیدم شهرزاده تموم شد؟
دیجی مووی اتک تایتان نه سرخ کردن سیب زمینیا مونده که بهداد گفت من یکم برم استراحت کنم خودش سرخ میکنه چه قدرم فعال شده معلومه تونستی خوب ازش کار بکشی شهرزاد لبخندی زدو سری به نشونه آره تکون داد دستشو سمت پیش دستی های روی میز برد یه کیوی برداشت و شروع کرد به پوست کندن توجهی بهش نکردم و به فیلم دیدنم پرداختم که کیوی مقابلم قرار گرفت به سمتش برگشتم که با یه لبخند یه قاچ از کیویرو با چاقو به سمتم گرفته بود شهرزاد حتما گرسنته بیا بخوام خودم میخورم خودت بخور معلومه گشنته شهرزاد اشکالی نداره حاال تو یه قاچ بخوری چیزی ازم کم نمیشه کیویرو ازش گرفتم و یه گاز بهش زدم دیجی مووی اتک تایتان هم مشغول فیلم دیدنش شد همون لحظه بهداد هم سر رسید کنار شهرزاد چسبیده بهش نشست که باعث شد
اتک تایتان دیجی موویز یه قاچ از کیویرو به سمتش گرفت
بهش نگاه کنم بهداد یه قاچم بده من اتک تایتان دیجی موویز یه قاچ از کیویرو به سمتش گرفت بهداد با شیطنت خاصی بهش نگاه کرد و بعد به دستاش اشاره کردو گفت: بهداد دستام کثیفه خودت بذار تو دهنم دیجی موویز اتک آن تایتان یکم سرخو سفید شد اما کاری که بهداد بهش گفته بودو کرد بهداد هم سرخوش لبخندی زدو روی مبل کامل لم داد وقتی کیویشو قورت داد روبه من گفت:
بهداد من نمیذارم این دختره از این جا بره شهرزاد تک خنده ای کردو چیزی نگفت خوبه باهم جور شدین فکر میکردم باهم نسازین بهداد نه بابا خیلی هم خوب باهم میسازیم درواقع حرفای همو میفهمیم مگه نه اتک تایتان دیجی موویز؟ شهرزاد آره پسر خوبی هستی بهداد خندید بهداد کجاشو دیدی عصر میبرمت میگردونمت اونوقت میفهمی چه آقاییم اصال گل پسریم برای خودم گل پسر سیب زمینیا نسوزه بهداد سریع از سرجاش بلند شدو به سمت آشپزخونه رفت دیجی موویز اتک تایتان به سمتم برگشت چشماش حرف داشت اما من چیزی ازشون نمیفهمیدم شهرزاد برنامت چیه؟ فعال برنامه ای ندارم ولی یه فکرایی برات دارم دیجی موویز اتک تایتان خوبه بهداد میگفت دلش میخواد چهارتا زن بگیره میدونم خیال پرداز قهاریه اتک تایتان دیجی موویز لبخندی زدو توی هپروت غرق شد با لحن مبهوتی آروم گفت: شهرزاد عین من...منم خیال پرداز قهاریم