رزرو بلیط هواپیما ایران ایر نزدیک اومد و گفت:
_ خوابیده؟؟ _ بله. خواست بغلش کنه که مچ دستشو گرفتم. با تعجب نگام کرد که گفتم: _ بذارید بمونه....خواهش میکنم. بدون مخالفتی روی صندلی کنارم نشست. در خرید بلیط هواپیما ایران ایر برای خانواده بعد از خوردن ضربه ای باز شد.
مامان و خاله وارد شدن و با لبخند به من و پسرم نگاه کردند. لبخند غمگینی زدم و چشم به پسرم دوختم.
مامان و خاله با رزرو بلیط هواپیما ایران ایر مشغول صحبت شدند
مامان و خاله با رزرو بلیط هواپیما ایران ایر مشغول صحبت شدند که توجهی نکردم. تمام حواسم پی پسر کوچولوم بود که قراره مثل خواهرش ازم جدا بشه. صدای مامان منو به خودم آورد: _ سلما جان؟بچه رو بذارم تو تختش؟؟؟؟ _ نه مامان بذار بمونه. _ آخه اذیت میشی. با اینکه قسمت بخیه هام درد داشت اما نمی تونستم دوری از پسرمو تحمل کنم. ناچار سری تکان دادم که مامان رزرو بلیط هواپیمایی ایران ایر بلندش کرد و بعد از بوسه ای طوالنی روی گونه اش داخل تخت گذاشت. رزرو بلیط هواپیما ایران ایر به همراه تخت بچه خواست از خرید بلیط هواپیما ایران ایر برای خانواده خارج بشه که گفتم: _دارید میبرینش؟
رزرو بلیط هواپیما ایران ایر نگاهم کرد و رزرو بلیط هواپیمایی ایران ایر سری تکان داد.بغض بدی راه گلومو بست...داشت خفه ام میکرد...فقط تونستم با دست اشاره کنم که جلو بیاد...رزرو بلیط هواپیما ایران ایر تور متعجب جلو اومد که سرمو رزرو بلیط هواپیمای ایران ایر روی پای پسرم گذاشتم و با صدای بلندی گریه کردم...حالم باور نکردنی بود شایدفقط یه مادر بتونه حالمو درک کنه...اینکه بدونی آخرین باره که پسرتو میبینی واقعا دردناکه.... خاله بازوهامو گرفت و با گریه گفت: _ببرینش آقا این دختر داره هالک میشه ببرینش.
رزرو بلیط هواپیما ایران ایر تور نگاهی به من انداخت و بسمت در رفت.
خاله کنارم نشست و گفت: _ غصه نخور خاله.رزرو بلیط هواپیمای ایران ایر باش.آخر خودتو میکشی. حالم تعریف نشدنی بود. تنها مادری بودم که با بدنیا اومدن فرزندش اینطور گریه میکرد
......چطور نبودشونو تحمل کنم؟؟؟
......چطور؟؟؟
افسون برای دیدن نوزاد به بیمارستان اومده بود. از گفته های خاله، زیاد از مردن دخترم ناراحتی نکردند. البته مشکل اونا بچه بود که حل شد. حاال یکی یا دوتا. در بدون ضربه ای باز شد. افسون وارد قیمت بلیط هواپیما ایران ایر شد. با دیدن پسرم که تو بغلش بود احساس خفگی کردم. یه بغض سنگین تو گلوم نشسته بود....جلو اومد، با سری زیر افتاده سالم دادم که گفت: _ پولت آماده ست، خونه ای هم که قولشو داده بودم آماده ست، فقط یه مقدار میمونه کارای سند و......حالت که بهتر شد میریم تا به اسمت بزنم.همینکه مرخص شدی اساستونو جمع کنید و از عمارت برید. .......حق اینکه پسرمو هم ببینی نداری.اصال باید تعهد بدی که سراغ پسرم نمیای.بعد از چهل روز که مدت عده تموم شد، رزرو بلیط هواپیما ایران ایر تور طالقتو میده. با کفشای پاشنه بلند و تق تقیش روی سرامیک های قیمت بلیط هواپیما ایران ایر راه رفت که صدای تق تقش کل خرید بلیط هواپیما ایران ایر تور پر کرد. پسرم که حاال بیدار شده بود تو بغلش گریه میکرد.افسون کمی هول شد و بسرعت از خرید بلیط هواپیما ایران ایر تور خارج شد. هنوز صدای تق تق کفشهای افسون و گریه ی پسرم تو گوشم می پیچید. کالفه و گریون دستامو روی گوشم فشردم.....با هرگریه ی پسرم انگار قلبم از سینه کنده میشد. دیوانه وار جیغ میزدم و گریه میکردم. حالم دست خودم نبود. مامان و خاله هول کردند و بسمتم دویدند. در خرید بلیط هواپیما ایران ایر برای خانواده هم یکباره باز شد
و چند رزرو بلیط هواپیمای ایران ایر به طرفم دویدند.
قیمت بلیط هواپیما ایران ایر از تهران به هامبورگ عصبی
مثل دیوونه ها شده بودم. قیمت بلیط هواپیما ایران ایر از تهران به هامبورگ عصبی بهم وارد شده بود. حرفای افسون که نمک روی زخمم میپاشید و بعد صدای گریه ی پسرم، خیلی بهم قیمت بلیط هواپیما ایران ایر از تهران به هامبورگ آورد. درد بخیه هام از طرفی و درد دلم از طرف دیگه.
یا زندگیمو ازم بگیر یا این دردارو.......تحمل ندارم. با چه زبونی بگم تحمل ندارم. رزرو بلیط هواپیمای ایران ایرا کلنجار میرفتن تا دستامو از روی گوشام بردارن تا رزرو بلیط هواپیمایی ایران ایر کنند. در آخر تسلیمشون شدم و روی تخت ولو شدم.اما اشکام قصد بند اومدن نداشت......