
ورود به پنل کاربری سایت آغاز نو مثل موشک از جا پرید و گفت: بمونین براتون غذا می آرم! سری تکون دادم و برگشتم توی ورود به پنل کاربری سایت آغاز نو فکر کردم به این که این همه سایت همسریابی هلو رو برم پایین و بیام بالا باعث شد برگردم توی سایت همسریابی هلو که از کنارم رد شد پرسیدمک سایت آغاز نو سایت همسریابی خوابه؟
نه سایت همسریابی هلو!
نه سایت همسریابی هلو! دیشب با مهموناشون رفتن هنوز برنگشتن! روی تخت نشستم و به پنجره خیره شدم معلومه بس که تو این مدت اینجوری شم خسته شده نمی تونه که کارو زندیگشو بذاره کنار و به من برسه! پوزخندی زدم بله کار به اون مهمی! خزیدم عقب و به دیوار تکیه دادم و زانوهامو بغل کردم می دونم سر درد دیشب از فشار حرفایی بود که شنیده بودم باید همه چیزو تو ذهنم مرتب می کردم سایت آغاز نو سایت همسریابی و بقیه کسایی که دیشب اینجا بودم تو کار پخش موادن یکی از واسطه هاشون لو رفته و اونا دنبال یه آدم جدیدن! یه اتفاقی مدت ها قبل افتاد که اونا سه تا از نیروهاشون رو از دست دادن یکشون به اسم سایت آغاز نو سایت همسریابی گیر افتاده و الان مرده اونا چهار نفرو گرفتن که شاهد کاری بودن یه انبار انباری که نباید اونجا می بودن و اون دختری که ازش حرف می زنن جز اون چهار نفر بوده! ممکنه سه نفر دیگه کشته شده باشن؟
سایت اغاز نو سایت همسریابی گفت
سایت اغاز نو سایت همسریابی گفت اگه یکی شون زنده مونده باشه؟ من دارم کجا زندگی می کنم زانوهامو محکم به هم فشردم و بقیه اطلاعات و مرتب کردم سایت اغاز نو سایت همسریابی کسیه که براشون مواد درست می کنه! مگه مواد مخدر و از افغانستان نمی آرن؟ پس چطوری این سایت آغاز نو سایت همسریابی می تونه مواد درست کنه؟ نکنه قرص اکس درست می کنن؟ سرمو فشردم نباید دوباره سر درد می شدم نباید این سایت اغاز نو سایت همسریابی هر کی هست به زور با سایت اغاز نو سایت همسریابی اینا همکاری می کنه شاید از طریق اون دختره و سایت آغاز نو سایت همسریابی بتونم بفهمم اینجا چه خبره ولی برای همه این کارا باید راهی به ورود به پنل کاربری سایت آغاز نو از خونه پیدا کنم جایی که از محافظای ورود به پنل کاربری سایت آغاز نو خبری نباشه!