سرم را چرخاندم و نگاهی به اطراف انداختم، تالار مجلل و باشکوهی بود. مهمانان مذکر باید به طبقه ی پایین میرفتند و بانوان مجلس نیز به طبقه ی بالا، اما اقایان میتوانستند در ساعات خاص و به مدت کوتاهی به طبقه ی سایت همسریابی بهترین بزرگترین امده و مدتی کنار همسر و دختران و اقوامشان بمانند. سایت همسریابی بهترین سرش را تکان داد و سایت همسریابی بهترین همسر انلاین نیز پس از بوسیدن موهای سایت همسریابی بهترین همسر توران 81، راهی طبقه ی پایین شد.
مخصوص سایت همسریابی بهترین بزرگترین بود
من و سایت همسریابی بهترین همسر نیز به طبقه ی بالا که مخصوص سایت همسریابی بهترین بزرگترین بود رفتیم. با گام هایی استوار و محکم شانه به شانه ی یکدیگر راه میرفتیم و هردویمان با غرور و افتخار به میزها و وسایل پذیرایی و وسایل اطراف مینگریستیم که صدای آشنایی که نام سایت همسریابی بهترین همسر جدید را صدا زد، دلیل ایستادن ما شد. سایت همسریابی بهترین شوهر مهتاب با ذوق و شوق خودش را به ما رساند و مقابل ما ایستاد و گفت: وای، چقدر زیبا شدین شماها! سپس سرش را به طرف سایت همسریابی بهترین همسر چرخاند و با محبت افزود: مثل فرشته ها شدی عزیزم.
سایت همسریابی بهترین همسر نیز تبسمی دلنشین را مهمان لبانش کرده
سایت همسریابی بهترین همسر نیز تبسمی دلنشین را مهمان لبانش کرده و در پاسخ او گفت: ممنونم، شما هم خیلی زیبا شدین! اوهم سری تکان داد و با دست به یکی از میزهای ردیف جلو اشاره کرد و گفت: سایت همسریابی بهترین نگاهی به سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 انداخت و دقیقه ای بعد، هر دویمان کنار میز مادر شوهر سایت همسریابی بهترین، خاله و بیاین پیش ما بشینین، اینجوری فرصت هم صحبتی با شما و دختر گلتونم به سایت همسریابی بهترین همسر انلاین میرسه! عمه های شوهر خواهر عزیزم، بر روی صندلی هایمان قرار گرفتیم.
احساس شادی و شعف فروان و عجیبی تمام وجودم را فرا گرفته بود. این احساس تنها به خاطر شب عروسی سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین نبود، بلکه به دلیل خیالات رنگارنگی بود که در سرم میگذشت! خودم را در این سالن عروسی تصور میکردم که با غرور و احساس خوشایند و لذت بخشی که در وجودش است، به اینجا میاید. امّا نه به عنوان خواهر عروس، بلکه به عنوان خود سایت همسریابی بهترین همدم. آن هم کنار دامادی که حضورش وجودش و چشمان سیاهش به تمام دنیا میارزد!همان سایت همسریابی بهترین همسر جدید که حاضرم باشد و دنیا نباشد. همان مردی که میتوانستم به خاطر عشق او، از همه چیز و حتی خود نیز بگذرم!