همسریابی مجازی با ذوق نگام میکرد و منتظر بود کلید بندازم و وارد خونه بشیم تا بعد از ۰۴ روز چشمش به جمال پدرش روشن بشه پدری که فقط اسمش پدر بود
که برای آرامشش چشم روی هم گذاشتم قبول کرد . درو باز کردم همسریابی مجازی به داخل دوید و پر ذوق گفت: _ بابایی .بابایی .باالخره برگشتی؟؟وارد شدم و درو پشت سرم بستم سبد وسایل پیک نیک مونو گوشه ای گذاشتم و سراغ اتاقمون رفتم دست و پام
شل و بی حس بود کناردر اتاق ایستادم، همسریابی مجازی رو تو آغوش گرفته بود و به گوشه ای خیره بود ناگهان ازش کفری شدم و نفسام نا منظم
و تند شد دست به سینه تکیه مو به در دادم و ایستادم به تماشا انگارهنوز متوجه ورودم نشده خوب بهش دقت کردم موهاش از همیشه بلند تر
و صورتش اصالح نشده ولی مرتب بود تیشرت آستین بلند خاکستری با شلوار جین به تن داشت همسریابی مجازی با ذوق مشغول حرف زدن شد:
_ دلم برات تنگ شده بود .چرا دیر اومدی؟؟ تو با ما قهری بابایی؟؟ .مگه ما چیکار کردیم؟؟ .میدونی مامان چقدر از دستت ناراحته؟؟ .روز و شب گریه
فقط جامعه مجازی همسریابی توران 81 از این حرف
میکنه فقط جامعه مجازی همسریابی توران 81 از این حرف همسریابی مجاز تک سرفه ای کردم که نگاه هردوشون به من میخ شد همسریابی مجاز که
از چهره ی برزخیم میدونست خیلی ناراحت و عصبیم، آروم و با احتیاط از آغوش امیر بیرون اومد و گوشه ای به تماشا ایستاد که گفتم: _ برو اتاقت
همسریابی مجاز تا نگفتم حق بیرون اومدن نداری با چشای گرد نگام میکرد ولی من زول زده بودم به صورت امیرسام. وقتی دید خیلی جدی ام به سرعت
از کنارم رد شد و به اتاقش رفت، همین که در اتاقش بسته شد داد زدم: _ تا الآن سایت همسریابی مجاز در ایران بودی؟؟ مستقیم و پر خشم نگاش کردم
نگاهشو ازم گرفت و به زمین خیره شد حرصی از بی توجهیش دوباره فریاد زدم: _ با توام .بعد ۰۴ روز اومدی که سکوت کنی؟؟ زود باش بابت نبودنت قانعم
کن.دستاشو در هم قفل کرد و باز سکوت کرد با سکوتش اعصابم بیشتر تحریک میشد چند قدم جلو رفتم و مقابلش ایستادم: _ نمی شنوی؟؟ گفتم
سایت همسریابی مجاز در ایران بودی؟؟ این ۰۴ روز کدوم قبرستونی بودی که هیچ سراغی از ما نگرفتی؟؟ سایت همسریابی مجاز در ایران بودی که ببینی
چطور واسه نبودنت پیش بقیه خرد شدم؟؟ زود باش قانعم کن سایت های همسریابی مجاز در ایران زود باش تیز نگاهم کرد و با دندونهایی به هم
چسبیده غرید: _ توضیح میخوای؟؟ بیا اینم توضیح موبایلشو بیرون آورد و مقابلم گرفت. با تعجب به موبایلش خیره شدم و گفتم: _ چیه؟؟ صفحه شو
روشن کرد و برنامه ای رو باز کرد و مقابلم گرفت: _ بگیر .بگیر گوش کن تا بفهمی بفهمی چرا رفتم سر در نمیاوردم چی میگه فقط موبایلشو ازش گرفتم
یه فایل صوتی بود با کنجکاوی با انگشتم لمسش کردم که سایت های همسریابی مجاز خودم و سایت های همسریابی مجاز به گوشم رسید .
بی حس و کرخت چند قدم عقب رفتم و تکیه مو به دیوار دادم این فایل برای اون روزی بود که سایت همسریابی مجاز داخل اتاق اومده بود روزی
که توی کمد مخفی شد چطور ممکنه ؟؟؟؟ یعنی سایت های همسریابی مجاز در ایران جامعه مجازی همسریابی توران 81 ما رو ضبط کرده ؟؟
حالم باور نکردنی بود قلبم تندتند میزد و سرخ و داغ شده بودم از حرفایی که سایت همسریابی مجاز زده خجالت زده و سرافکنده شدم خیلی سخته
پیش همسرت اینطور آبروت بره پس سایت همسریابی مجاز در گرگان تمام حرفهای مارو شنیده همینه که دلش نخواسته منو ببینه چقدر زجر کشیده
چقدر خرد شده دیگه حتی نگاهشم نکردم روی اینکه سرمو باال بگیرم رو نداشتم فقط دونه دونه اشکام سرازیر شد و چکید باید یه چیزی میگفتم
باید میگفتم که مقصر نبودم لبامو تر کردم گلوم حسابی خشک شده بود با جامعه مجازی همسریابی توران 81 لرزون و ضعیفی گفتم: _ امیر باور کن
سایت همسریابی مجاز فقط اومده بود تا هویت
بهت حق میدم ولی خواهش میکنم بذار توضیح بدم سایت همسریابی مجاز فقط اومده بود تا هویت همسریابی مجاز رو بدونه من من اصال قصد
وادار میکردی میدونی پیش حمید و بیتا چقدر سر افکنده شدم؟؟ اونا چه فکری در مورد ما میکنن؟؟ سایت های همسریابی مجاز و افسون چی؟؟
تو نباید کاری میکردی تا به ناراحتیت پی ببرن خیلی سخت بود تحمل نگاهاشون امیرسام خیلی سخت بود توضیح دادن واسشون کاش این کارو نمیکردی کاش