
خانم فرهی در حال پوست گرفتن کیوی گفت: خب عزیزم.کی وقت داری با هم بریم خرید؟یه خرید اساسی؟ دیدی که ثابت کردم شمام میتونید رنگی بپوشید! دیدید بهتون ثابت کر دم رنگها چقدر سر حالتون میارن؟! دقیقا! یکی رنگها خیلی سرحالم آوردن, یکی حضور پر انرژی تو . ممنون.شما لطف دارید ! خب عزیزم! نگفتی کی وقت داری
حرف سن ازدواج در ایران را قطع کرد
راستش آقای فرهی حرف سن ازدواج در ایران را قطع کرد و با اعتراض گفت: نسا بذار بنده یچیزی بخوره! انقدر نگیرش به حرف! خودم یه روز میبرمت خرید.خوبه؟ با تو برم خرید؟هرگز! مگه مرد جماعت حوصله خرید داره؟اینم مردی که پا به سن گذاشته و . ..مثل تو انقدر آقای فرهی با خنده گفت: خجالت نکش.بگو! انقدر اسقاطه.درست گفتم؟! خانم فرهی خندید و گفت: به قول سن ازدواج زدی به هدف! دستت درد نکنه خانم . قابلی نداشت ! این حاضر جوابیه سن ازدواج در ایران انگار روی توام تاثیر گذاشته سن ازدواج خندید: ای بابا! این آقای فرهی طوری درباره من حرف میزنه که انگار من سرچشمه همه. بی ادبی هام . و همه خندیدند.
سن ازدواج در ایران سال ۹۹ میرم بشینم عزیزم
خانم فرهی دستهایش را خشک کرد و گفت: سن ازدواج در ایران سال ۹۹ میرم بشینم عزیزم. چشم.بفرمایید.دستتون درد نکنه.زحمت کشیدید . چه زحمتی؟این کمترین کمکی بود که میتونستم بهت بکنم و از آشپزخانه خارج شد.همانطور که فنجانها را داخل سینی میچید رو به سن ازدواج فاطمه که روی صندلی. نشسته بود گفت: توام برو توی سالن! منم االن نسکافه میریزم و میام پیشتون سن ازدواج در افغانستان که دیگر تحمل نداشت, آرام بازوی سن ازدواج در اسلام را گر فت و او را به طرف خودش چرخاند.سن ازدواج اجبارا دست از کار کشید.با چشم های نگران, میخ چشمهای غمگین سن ازدواج شد و گفت: دارم دیوونه میشم.دلیل این مهمونی چیه؟! سن ازدواج در اسلام پس از سکوت کوتاهی جواب داد: چرا نگرانی؟
سن ازدواج در ایران سال ۱۴۰۰ که گفت خیره
سن ازدواج در ایران سال ۱۴۰۰ که گفت خیره واسه کی خیره؟هان؟ . سن ازدواج با صدای غمگین جواب داد: برای همه. سپس نفس عمیقی کشید و ادامه داد: دلیل این نگرانیتو نمیفهمم سن ازدواج در افغانستان خواست بگوید میترسم از دستت بدهم! اما فقط سکوت کرد.بازوی سن ازدواج در ایران را رها کرد و به سالن رفت.سن ازدواج فاطمه با سینی نسکافه و شیرینی لطیفه وارد سالن شد و پس از تعارف آنها, روی مبل کنار خانم فرهی نشست.خانم فرهی با مهربانی گفت: از بس شامت خوشمزه بود که تا خرخره خودمو پر کردم.فکر میکردم تا یک هفته نتونم لب به چیزی بزنم, ولی این شیرینی خامه ای ها. انقدر چشمک میزنن که نمیشه ازشون گذشت.