
همه چشم دوختند به ظرف میوه خوری که آقای فرهی گفت: خب. زمستونم توش همین میوه هاست.منتها خشکشون.مثل میوه خوری پیرزنا میشه موسسه ازدواج آسان ابرار معترض گفت: ای بابا! استاد! امشب کمر به تخریب شخصیت من بستینا! باربیم بهم! میگید نی نوشابه و رشته ماکارونی! عرضه خشک کردن میوه رو دارم بهم میگید پیرزن اولا که رشته ماکارونی رو به اسم من ننویس که اون خالقیت شخص موسسه ازدواج ابراری بود.در ضمن مگه ! میوه خشک کردنم عرضه میخواد؟
با لبخند به سوی موسسه ازدواج آسان ابرار گفت
خانم فرهی با لبخند به سوی موسسه ازدواج آسان ابرار گفت: ولشون کن عزیزم.اینا حسودیشون میشه.راستی, تو واقعا میوه خشک میکنی؟. بله موسسه ازدواج ابراری منکه برای رسیدن زمستون بی صبرانه لحظه شماری میکنم.بلکه ام موسسه ازدواج ابرار از اون میوه های. خوشمزه برامون بیاره خانم فرهی از جا برخاست و در حال جمع کردن بشقابهای میوه گفت: خوبه همین الان به موسسه ازدواج موقت ابرار گفتی رشته ماکارونی! چطوری روت میشه حرف از خوردن اون میوه ها بزنی؟. موسسه ازدواج ابرار رو به خانم فرهی گفت: زحمت نکشید.جمعشون نکنید بذارید میل کنن.
موسسه ازدواج آسان ابرار گفت
آقای فرهی ممنون دخترم.به قدر کافی خوردیم . نوش جونتون خانم فرهی به سمت آشپزخانه به راه افتاد که موسسه ازدواج آسان ابرار گفت: پس بذاریدشون توی سینک خودم. میام میشورمشون. نه عزیزم.شستن اینا با من! تو بشین . آخه اینجوری که خوب نیست! شما میفتید توی زحمت . چه زحمتی؟خودمون خوردیم صدای ریختن آب کف سینک, خبر از شسته شدن ظرفها میداد.آقای فرهی! گفت: خب...نگفتید مناسبت مهمونی امشب چیه. الانم زوده.صبر کنید وقتی کافه گلاسه و کیک آوردم بهتون میگم استاد معترض گفت: ای بابا! رحم کن دختر جون.دیگه کی جای کیک و کافه گلاسه داره؟ خب این آب زرشک همه چیزو میشوره میبره پایین
موسسه ازدواج ابرار خندید
اصال هدف من از سرو آب زرشک همین بود امشبه ما رو از دست تو بخیر بگذرونه موسسه ازدواج ابرار خندید: همچین میگید انگار دارم زهر به خوردتون میدم.بابا همه خوراکی های من! مجازه موسسه ازدواج موقت ابرار با لحن بدجنسی گفت: همین دیگه! مشکل خوراکی های تو مجاز بودنشونه! غیر مجاز تو دست و بالت چی داری؟. موسسه ازدواج ابرار خندید: از اونا ندارم! باید خودت از خونت میوردی