
به مادرت زنگ بزن هرچه قدر خواستی باهاش حرف بزن اصال هم نگران شارژش نباش زودباش با قدردانی بهش نگاه کردم که دیدم اخم کردو با یه نگاه جدی به موبایلش اشاره کرد که زودتر تماس بگیرم از اینهمه مهربونیش دل ضعفه گرفتم با یه قدم جلوش ایستادم روی انگشت های پام بلند شدم و دستمو دور گردنش انداختم و چشمامو بستم شعر عاشقانه کوتاه خفن مولانا هم به آرومی بغلم کردو لبخندی زد
بهداد شعرهای عاشقانه کوتاه خفن من همیشه کنارتم
ممنونم که هستی بهداد شعرهای عاشقانه کوتاه خفن من همیشه کنارتم شهرزاد تا هروقت که بخوایی) شعر عاشقانه کوتاه خفن (توی تراس اتاقم ایستاده بودم و درحال فکر کردن به احساسات جدیدم بودم به دختری که قرار بود عروسم بشه اما عالقه ای بهش نداشتم و به دختری که کارمندم بودو روش حساس بودم نمیدونم از کی این حساسیت درونم رخنه کرده بود اما وقتی به خودم اومدم دیدم توجهاش به شعر عاشقانه کوتاه خفن یکم عصبیم میکنه نگاه غریبه روش کالفم میکرد دلم میخواست فقط به من نگاه کنه تنها اسم پسری که روی زبونش میشینه فقط اسم من باشه دلم میخواست توجهایی که به شعر های کوتاه عاشقانه خفن داره روی من داشته باشه اما شهرزاد تغییر کرده بود خیلیم تغییر کرده بود
پوفی کشیدم و به سیاهی شب خیره شدم به آسمونی که هالل باریکی از ماه کمی اطرافو روشن کرده بود و به چشمک ستاره هایی که عین تیرچراغ برق محله پایین شهرهای تهران خاموش و روشن میشد توجهی نمیکرد شهرزاد...شهرزاد...شهرزاد...هیچ نقطه مشترکی باهم نداشتیم اما پس چرا من احساس میکردم دختر مهمیه برام؟چی توش دیدم که برام مهم شد؟چرا یکهو توجه هاشو ازم گرفت؟چرا یکهو یه شهرزاد دیگه شد؟کاش همون شهرزاد ساده دست و پا چلفتی باقی میموند همون شهرزادی که جلوم سرخوسفید میشد تو روم وانمیستاد حرفمو گوش میداد اما حاال... صدای خنده دونفر باعث شد توجهمو به اون سمت بدم نگاهم به بهدادو شهرزاد افتاد که کنار هم شونه به شونه هم در حال قدم زدن بودنو میخندیدن نمیدونم چرا ناخواسته از خلوت دو نفرشون بدم اومد و اخمی بین ابروهام نشست شعر عاشقانه کوتاه خفن خب حاال چی میگی؟
شعر های کوتاه عاشقانه خفن فکر کردن
شهرزاد نمیدونم بهداد باید فکر کنم خب شعر های کوتاه عاشقانه خفن فکر کردن نداره دو سه روزه میریم برمیگردیم خونوادتم میبینی اخمام شدیدتر توهم رفت شعرهای عاشقانه کوتاه خفن داشت درباره چی حرف میزد؟میخواست بره ایران؟اونم بدون هماهنگی بامن؟اصال چرا میخواست خونواده شهرزادو ببینه؟ شهرزاد میترسم بیام دیگه نتونم برگردم شعرهای عاشقانه کوتاه خفن اینطوریام نیست دیوونه چرا الکی برای خودت بزرگش میکنی؟ شهرزاد حاال ببینیم چی میشه میایی باهم بخونیم؟ شعر عاشقانه کوتاه خفن سری به نشونه باشه تکون دادو یکم فکر کرد ناخواسته نرده ایی که بهش تکیه داده بودم و به اون دوتا نگاه میکردمو توی دستام فشردم تا این حد نظر من براشون مهم بود؟اصال یعنی چی بیا بخونیم؟ میبینی چه قدر همو دوست دارن؟ یکهو با شنیدن صدای سولین به سمتش برگشتم که لبخند حسرت آمیزی روی لباش بود معلوم بود از اتاق شعر های کوتاه عاشقانه خفن اومده چون در اتاق من قفل بود چی؟ سولین لبخند غمگینشو از روی لباش پاک کرد پوزخند تلخی زدو بهشون پشت کرد و به نرده تکیه داد سولین اومدم شعر عاشقانه کوتاه خفن مولاناو بترسونم دیدم تو اتاقش نیست در تراس باز بود سرک کشیدم تورو دیدم اما متوجه شدم داری پایینو دید میزنی که متوجه اون دوتا شدم به سمت شعر عاشقانه کوتاه خفن مولانا و شهرزاد برگشتم که داشتن با صدای بلند میخندیدنو باهم پچ پچ میکردن