به شدت بهش شوک وارد شده بود! طوری که وقتی نگاهش به نقاشی های چهره ستاره می افتاد تازه متوجه می شد که برای اون همه زیبایی این نقاشی خیلی ناچیزه تولد ورود به سایت همسریابی آغازی نو خراب شده بود اما کیان اصلا آمادگی حضور توجمع رو نداشت! با این که همیشه برای خودش تکرار می کرد که اون بچه رو باید طرد کنه تا هیچ وقت محمد نتونه ورود به سایت همسریابی آغازی نو رو دوباره تو دست هاش بگیره، سایت همسریابی آغازی نو صفحه اصلی این شباهت لعنتی همه چیز رو به هم ریخته بود.
سایت جدید همسریابی آغازی نو هم ظاهر نشد
- تا صبح خواب رو به چشم هاش ندید و حتی جلوی چشم های سایت جدید همسریابی آغازی نو هم ظاهر نشد تا اون حس نکنه اتفاقی افتاده کیان باور نمی کرد اما تا خود صبح داشت به اون دختر فکر می کرد و آرامشی که گرفته بود براش واقعا با ارزش بود.
- بعد از کلی کلنجار رفتن و طول و عرض اتاق رو رفتن آخر به این نتیجه رسید که تحمل انتظار زنگ سایت همسر یابی آغازی نو رو نداره و خودش رفت به طرف خونه ی باربد تا سایت همسریابی آغازی نو صفحه اصلی رو ببینه بی اختیار شده بود انگار همون یک بار دیدن اون دختر کیان رو دیوونه کرده بود با تموم سرعت خودش رو به خونه ی باربد رسوند و با استرس زنگ در رو زد. ..
- با صدای خواب آلود باربد تازه متوجه شده بود که خیلی زود به این جا اومده! به ساعت نگاه کرد و عقربه رو روی ساعت ۹ دید!! خجالت زده جواب داد شرمنده حواسم به ساعت نبود.
می خوام سایت همسر یابی آغازی نو رو ببینم پس دایی هم این دختر رو قبول کرد با یه مکث طولانی جواب داد می خوام باهاش حرف بزنم بیاید بالا حرف میزنیم اون فعلا خوابه در باز شد و کیان وارد شد داخل پذیرایی باربد به انتظار نشسته بود و با دیدن وضعیت به هم ریخته ی کیان، یه نور امیدی توی قلبش روشن شد که این شباهت سایت همسریابی آغازی نو صفحه اصلی به عمش همه چی رو درست می کنه هر دو نشستن و لبخند رو لب های باربد نشست نمی دونم دنیا چقدر شبیه عمشه اما این شباهت همه شما رو بی اختیار می کنه کیان ستاره برای همه عزیز بود.
و آنقدر مظلوم و بی گناه از دنیا رفت که داغش برای همه بعد از یه عمر تازست شما عاشق ستاره بودین، خوشحال نیستین که الان یکی رو دارید که به شدت شبیه اونه ؟ باورش سخته این همه شباهت اما می خوام امروز با سایت همسر یابی آغازی نو چند ساعتی رو بگذرونیم من مشکلی ندارم اما فعلا سایت همسریابی آغازی نو صفحه اصلی هیچ چیزی از کسی نباید بدونه، امشب زن و مردی که بزرگش کردن میان و احتمالا فردا روزیه که محمد همه رو جمع کنه برای گفتن.
سايت همسر یابی آغازي نو فکر می کنه
حقیقت کیان اما کمند آسیب می بینه محمد هنوز هم داره به داشتن سايت همسر یابی آغازي نو فکر می کنه غلط کرده من هم راضی نیستم اما محمد رونمی شه دست کم گرفت!
دوست دارم با شما یه برنامه داشته باشم تا کمند دوباره سایت جدید همسریابی آغازی نو رو انتخاب نکنه کیان سرش رو انداخت پایین ورود به سایت همسریابی آغازی نو هنوز هم به ورود به سایت همسریابی آغازی نو فکر می کنه اگه بفهمه که محمد چه ظلمی در حقش کرده ازش متنفر میشه محمد تو یه روزایی سایت همسر یابی آغازی نو رو برای کمند سیاه کرده بود، انقدر آزارش داد که هر کسی بود تنفرش تموم نمی شد، اما کمند محمد رو بخشید، نمی دونم با این مورد چطور برخورد کنه! محمد خیلی هفت خطه می ترسم یه کاری کنه که دنیا و سايت همسر یابی آغازي نو رو یه جا ازمون بگیره نه دیگه نمیزارم کمند رو ازم بگیره