بدون توجه دویید سمت ماشینا. به جان و نوید نگاه انداختم.
جان اومد سمتم و قبل گفتن هر حرف ی دانلود فلاي تو دي دستم و گرفت و مجبورم کرد راه بیوفتم. شوکه شده بودم. حس میکردم تو یه لحظه دنیا خراب شده. یقه کاپشنش و گرفتم: تو یه چیزی بگو! به قدماش سرعت داد و تو همون وضع گفت: چیزی نپرس...زود باش باید بر یم. قبل از اینکه فلاي تو دي هتل ماشین و راه بندازه زود در شاگرد و باز کرد و منم نشستم. خودشم پشت نشست و درو نبسته ماشین از جاش کنده شد.
نتونستم تحمل کنم و جیغ کشیدم: یکی بگه چخبره. بالحن سردی گفت: هیش! پشتيباني فلاي تو دي کالفه گفت: تو خونتون بمب گذاشته، بالیی سرش میومد اونجارو میترکوند. خواستم برگردم که تو پیچ جاده با سرعت پیچید و کم مونده بود با سر برم تو شیشه که با دستش محکم نگهم داشت. چه بمبی؟ پس بچه ها... دوباره پشتيباني فلاي تو دي جواب داد: فرستادنشون خونه. چشمام گرد شد. دیوانه وار قهقهه زد. خشکم زد. زنده بزارمش! آروم لب زدم: کیو؟ پوزخندی زد: ِغ ت ی گذشته دیگه کند شده! نمیبره! کسیم نمونده شاهرگش و با گذشتم نزده باشه... صدای هشدار کیلومترشمار تو مخم مته میزد. از کجا مطمئنی؟
سمت فلاي تو دي قطار نگاه چرخوندم
گیج سمت فلاي تو دي قطار نگاه چرخوندم. با غیض غر ید: چون زنده نموندن. فلاي تو دي تور استانبول داد زد: بزن کنار...بزن کنار. فلاي تو دي هتل قرمز شد و تند تند نفس کشید. تورو آروم باشید... ماشین و وارد خاک ی کرد و پیاده شد. كد تخفيف فلاي تو دي هم پیاده شد و منم معطل نکردم و زود پیاده شدم. دو قدم برنداشته پام پیچ خورد و درد بدی تو ساق پام پیچید. با زور خودمو جمع کردم و جلو رفتم. فلاي تو دي یقش و گرفت و غر ید: میزنم لهت میکنم اصلنم برام مهم نیس ک ی هست ی یا چیکار کردی برام! حالیته؟ تاریکی فضا خوف وجودم شده بود. به سکسکه افتادم.
فلاي تو دي تور استانبول بی خیال گفت
فلاي تو دي تور استانبول بی خیال گفت: بزن...اصال بکش. تاحاال چند نفر از عزیزات و کشت ی؟ با زهر دردی تو صداش به حرف اومد: داداشم و کشتم. خواهرم... درست شنیدم؟! نه... توهم زده بودم. غیر ممکنه. فلاي تو دي به سیم آخر زد و مشت ی تو دهنش کوبید. صورتم جمع شد. فلاي تو دي قطار خم شد و درحالی که تلو تلو میخورد خودش و به فلاي تو دي بليط رسوند و تو یه حرکت یهویی با کله رفت تو صورتش. عصبی توپید: غیر ممکنه داداشت و کشته باشی. فلاي تو دي گیج دستشو رو سرش گذاشت و کالهشو کشید و درآورد. موهاشو گرفت و کلشو به سقف ماشین کوبید. هیی کشیدم و جیغ زدم. چ ی زر زر میکنی؟! كد تخفيف فلاي تو دي پخش زمین شد و فلاي تو ديم روش افتاد. مشتشو بلند کرد و چندبار کوبید تو صورتش؛ فلاي تو دي بليط دستشو انداخت دور گردن فلاي تو دي بليط و رو زمین انداختش و این بار اون روش نشست. مشتشو تو هوا نگه داشت و داد زد:
- میگم غیرممکنه... چون تو نمیتونی قاتل کسی باشی که نمرده! صدای سکوت و میشه شنید؟ من میشنیدم. جالب بود، این سکوت بوی خون نمیداد! از زیر پیرهنش گردنبند صلیبی مثل گردنبند فلاي تو دي هتل درآورد. من یونام. اشک تو چشماشون برق میزد جوری که چشمم و زد.
- به مخم فشار آوردم؛ این اسم زیادی آشنا بود... تو راه از کسی صدایی درنمیومد.
- هممون مثله زامبی های انسان نما شده بودیم. جلوی برج ترمز کرد و پیاده شدیم. بخاطر پام لنگ میزدم، اما کسیم متوجه نشد.
- ماشین جان نشون میداد که زودتر از ما رسیده. دانلود فلاي تو دي سمت رسپشن رفت و فلاي تو دي هتل از پله ها باال رفت.