-با این صدای دو رگه ات تشکر نکنی من قبولت دارم. در ضمن فکر نکن که ازم سو استفاده کردی ها، گریه کردی من رضایت دادم.
من هنوز روی حرف خودمم. من لحنش طنز بود اما اخطار در آن جدی بود. یاد حرف اولش افتاد " روی زندگی خودم شاید بتونم ریسک کنم اما روی زندگی بچه هام نه" از جا بلند شد. موهای مزاحمش را پشت گوش داد.. خواست خیال فریبرز را راحت کند.
قیمت پراید مدل 91 فرمان هیدرولیک را تایید کرد
-حرف هاتون یادم می مونه. ممنون. فریبرز با لبخند آرام پلک زد و قیمت پراید مدل 91 فرمان هیدرولیک را تایید کرد. قیمت پراید مدل 91 فرمان هیدرولیک در را باز کرد و آرام بیرون آمد. وارد اتاق خودش که شد؛ انگار تازه متوجه انرژی تحلیل رفته خودش شد. به در تکیه داد؛ سر خورد و پشت در نشست. تک تک حرف های پدرش در گوشش زنگ می زد. باید فکر می کرد البته نه تنهایی با هامون.
باید عشق را در گوشه ای از قبلش جا می گذاشت و منطق را به میدان می آورد تا بتواند خشت های اول زندگی شان را درست و سنجیده بنا کند. نیم ساعت از اتمام کالس ها گذشته بود و همگی رفته بودند؛
تنها یکتا، قیمت پراید مدل ۹۱ و پیمان در دفتر نشسته بودند. یکتا منتظر هامون و قیمت پراید مدل ۹۱ منتظر امیرعلی بود؛ پیمان نیز لپ تاپش را جلویش گذاشته بود و مشغول کار کردن بود. همان لحظه که کالسش تموم شده بود؛ با گفتن من یک ساعت دیگه باید پروژه ام رو بفرستم، مشغول شده بود و حتی یک بار هم سرش را باال نیاورده بود. تمام داستان خودش و هامون را از همان کودکی
با کمی سانسور برای قیمت پراید مدل ۹۱ تعریف کرده بود. با اسم امیرحافظ شروع کرده بود اما وقتی قیمت پراید مدل ۹۱ فهمید امیرحافظ همان هامون است؛ نه بابا بلند و کشیده ای گفته بود؛ چشم درشت کرده بود و با حیرت قیمت پراید مدل ۹۱ ۱۳۲ را نگاه می کرد که قیمت پراید مدل ۹۱ ۱۳۲ نگران شده بود که چرا او نفس نمی کشد. اما بعد از چند ثانیه به حالت عادی برگشته بود و به ادامه داستان گوش کرده بود. با بلند شدن صدای گوشی قیمت پراید مدل ۹۱ ۱۳۲ و ظاهر شدن اسم هامون روی آن، تماس را قطع کرد و از جا بلند شد. خجالت زده نگاهش را به قیمت پراید مدل ۹۱ دوگانه دوخت. -قیمت پراید مدل ۹۱ دوگانه هامون رسید من باید برم. بازم می گم من خیلی شرمندتم واقعین یک ماه جز شلوغ ترین و سخت ترین ماه های زندگی من بود. همه وظایف آموزشگاه افتاد روی دوش تو من... قیمت پراید مدل ۹۱ دوگانه میان حرفش پرید و با لحن بامزه ای گفت: اره واقعا باید جبران کنی. مخصوصا با این شوهری که گیرت اومده من باید بیشتر به امیرعلی فکر کنم.
این دوتا می شن باجناق ها... فکر کن هامون با اون جذبه و امیرعلی با اون نیش همیشه بازش...
و خودش به خنده افتاد و قیمت پراید مدل ۹۱ sl از خنده او خندید. هنوز نگاهش به قیمت پراید مدل ۹۱ دوگانه بود که با شنیدن صدای هامون از پشت سرش، شوکه شد. به عقب برگشت. هامون با همان تیم رسمی همیشگی اش کنار در ایستاده بود.
داشتم با قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۱ حرف می زدم
جلو رفت و سالم کرد. هامون هم جدی جواب سالمش را داد. -داشتم با قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۱ حرف می زدم دیر شد، بریم؟ بیخیال گفت: نه اومدم ببینم چه خبره. به نظر می آمد عجله ای ندارد، وارد دفتر شد و احوال پرسی مختصری با قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۱ کرد.با صدا سالم متعجب پیمان، به یکباره حواس قیمت پراید مدل ۹۱ sl به او جمع شد. آنقدر غرق کارش بود که همه فراموش کرده بودند؛ پیمان هم اینجاست. سرش را باال گرفته بود و با حیرت هامون را نگاه می کرد. هامون نیز دست کمی از او نداشت؛ معلوم بود که تعجب کرده است اما آن را با اخم کردن نشان می داد. قیمت پراید مدل ۹۱ sl اعتراف کرد بر خالف حرف های پدرش آنها در همین مدت بسیار کم هم یکدیگر را به خوبی شناخته بودند مثل همین اخمی که فقط قیمت پراید مدل ۹۱ ۱۱۱ می دانست نشانه تعجب است نه عصبانیت! قیمت پراید مدل ۹۱ ۱۱۱ بینشان ایستاد. رو به پیمان کرد.
-پیمان، هامون زمانی نامزد بنده و... به طرف هامون چرخید.
-پیمان همکار جدید ما. پیمان با سرخوشی ایستاد و با لبخند گشادی، دستش را جلو آورد.
هامون اما نخستین واکنشش باال انداختن ابرو بود؛ نگاهی به دست سالم هامون جان، خوش وقتم. دراز شده پیمان کرد و با مکث دستش را در دست او گذاشت و کوتافشرد. واژه مبهمی که شبیه خوش وقتم بود، نیز از میان لب هایش بیرون آمد. قیمت پراید مدل ۹۱ ۱۱۱ یاد دیدار اول کارن و هامون در همین دفتر افتاد. سردی هامون آن روز هم جو دفتر را یخ زده کرده بود اما حاال خیلی چیز ها فرق می کرد. مثل همان جمله اولی که به پیمان گفته بود.
"آقای هامون زمانی، نامزد بنده" اما دفعه قبل هامون را اینطور معرفی کرده بود "آقای یوسفی برادر رها ". ناخودآگاه خندید. با دیدن نگاه متعجب هر سه روی خودش، خجل لب بست و برای شکستن سکوت فضا گفت: هامون جان بریم؟ هامون سری تکان داد. -باشه. بیرون منتظرتم. از قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۱ کرده بود و بی توجه به پیمان از در بیرون رفت. قیمت پراید مدل 91 لب گزید و رو به پیمان گفت: پیمان من رفتم. همان لحظه صدای قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۱ بلند شد. قیمت پراید مدل 91 سری تکان داد و باز حواسش را به پیمان داد که بالتکلیف ایستاده