قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵ چشم درشت کرد. -این موقع شب چیکار داری؟
سرش را به صندلی تکیه داد. -هنوز حساب کتابای اینجا مونده. برم تورو برسونم خونه، برگردم راست ریستشون کنم و بعد خودم برم خونه. قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵ دستش را زیر چانه اش گذاشت و متفکر گفت: خب من چرا نمونم کمکت بدم؟
قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۵ آنقدر خسته بود
بعد دوتایی می ریم. ها؟ قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۵ آنقدر خسته بود که تعارفات معمول را کنار بگذارد، "باشه" ای گفت و از روی صندلی بلند شد. قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵ وسایلش را برداشت و پشت سر قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۵ رفت. باز هم به طبقه باال آمده بودند. شب هایش نیز مثل روز هایش جذاب بود. نور پردازی با غ پشت رستوران که از شیشه های سرتاسری پیدا بود، همراه با تمام وسایل آینه ای و شیشه ای سالن، فضایی رویایی ساخته بود. بین راه به مادرش پیام داد که با قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۵ است تا نگران دیر کردنش نشوند. از پله ها پایین رفتند و وارد دفتر مدیریت شدند که قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵ سوتی کشید؛ انگشت سبابه و شستش را بهم چسباند و چشمک زد. -عالیه دیزاینش. مثل طالفروشی تماما تم مشکی و سفید کار شده بود. دیوار و کف پوش های سفید با مبلمان و وسایل مشکی چرم. طراحی ساده و مینیمال اما جذاب و گیرا.
قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۵ در جواب، لبخند خسته ای زدم منون.
انداخت و همان طور گفت: خب االن ساعت نه و نیمه، تو می تونی تا یازده بخوابی. فقط قبلش باید به من یاد بدی چطوری حساب کتاب هارو جمع کنم. اوکی؟ چشم های قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۰ گرد شد و سریع ا حرف قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵ را رد کرد. یکتا کیفش را روی کاناپه مشکی رنگ پرت کرد و به دنبالش خودشمن اصال نمی ذارم تو تنهایی انجامشون بدی. روی آن نشست. بی تفاوت شانه باال انداخت. -خب پس منم کمکت نمی دم و تازه با تاکسی بر می گردم خونه. تو با ا ین حالت من رو سالم نمی رسونی. و با تاکید ادامه داد: -یا من این کارها رو انجام می دم تو می خوابی، یا تو انجام می دی من می رم خونه. خسته تر از آن بود که بتواند با یکتا کلکل کند؛ تسلیم شدستش را روی شقیقه های دردناکش گذاشت و گفت: باشه. بیا یکی دو تا رسید رو جمع بزنم وارد کنم، یاد بگیری. روی صندلی ریاستش نشست و یکتا باال سرش ایستاد. کامپیوتر را روشن کرد، چند رسید را جمع زد و وارد نرم افزار کرد.
تک تک را برای یکتا با حوصله توضیح داد؛ چند نکته ضروری را هم سریع گفت و بلند شد. یکتا روی صندلی نشست و لبخند گشادی بر لب نشاند. دست هایش را بهم کوبید و با ذوق گفت: خب من یاد گرفتم. تو بروچه قدر اینجا نرمه. بخواب. تموم شد بیدارت می کنم. قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۰ لبخند پرمهری به ذوق قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۹ زد و سر تکان داد. در اتاق را قفل کرد و رو به قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۹ که از همان لحظه اول جدی شده و کارش را شروع کرده بود؛ گفت: در رو قفل کردم راحت باشی. یکتا تنها سرش را تکان داده بود و قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۰ بعید می دانست حرفش را شنیده باشد. کت و کفش هایش را در آورد و کمربندش را باز کردروی کاناپه دراز کشید و به دقیقه نکشید که چشم هایش گرم شد و به خواب رفت.
قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۴ توضیح داده بود
یکتا با وارد کردن آخرین رسید، همه حساب ها رو همان طور که قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۴ توضیح داده بود، مرتب کرد.
تازه کار بود و سرعت عملش پایین. کامپیوتر را خاموش کرد. دست هایش را روی چشم هایش گذاشت
و چند ثانیه به پشتی صندلی تکیه داد. از روی صندلی بلند شد و کش و قوسی به بدنش داد که نگاهش به روی ساعت دیواری اتاق افتاد. وای بلندی از دهانش خارج شد. بیش از دو ساعت مشغول بود و حاال ساعت نزدیک دوازده بود. به طرف قیمت پراید۱۳۲مدل ۹۵۴ رفت.
دلش برایش ضعف رفت. یک دستش را خم کرده و زیر سرش گذاشته بود و دیگری روی شکمش بود. به پهلو خوابیده بود. وقت نداشت و گرنه حتما چند دقیقه ای را به خیره شدن به او اختصاص می داد. خم شد و آرام صدایش زد اما هیچ عکس العملی نشان نداد.