
دیگه در این باره با پدرم حرف نزن شهرام. صبرکن رها داره فکر می کنه. وقتی به نتیجه رسید خودم می آم ایران؛ راضی کردن محتشم بزرگ با من. شهرام هوف کشید، دو دکمه ی پیراهنش را باز کرد تا راحت تر نفس بکشد. یعنی می گی شدنیه؟ سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایرانه که شدنیه مطمن باش بابا بفهمه سایت همسریابی رایگان تصمیمش رو گرفته کوتاه می آد. فقط صبرکن سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایران قشنگ فکرهاش رو بکنه، امروز خیلی باهاش حرف زدم منتظر نتیجه ی حرفهامم.
شهرام که قطع کرد رادوین بی قراره رفیقش بود، کسی که روزهای سخت زندگی کنارش بود. روی تخت دراز کشید به خودش قول داد فردا حتما فکری برای حال شهرام می کند. صدای سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایرانه گوشی باعث شد از این شانه به آن شانه شود. نور که زیر پلک هایش زد دستش را حائل صورتش کرد و درجا نشست. با نگاهی به ساعت فهمید دیگر وقت خواب نیست، آبی به دست و صورتش زد و لباس پوشید. اولین مقصدش دفتر هواپیمایی بود. طولی نکشید که مقابل اولین دفتر توقف کرد. بلیط و کارهای رفتنش حداقل یک هفته تا ده روز وقت می برد، هرچه خواسته بود مجابشان کند که زودتر بلیط را اوکی کنند فایده ای نداشت باید مراحل قانونی طی می شد.
چشمش به ورود به سایت همسریابی تبیان افتاد
اینکه در این دوسه سال اقامتش در برلین کاله برداری یا جرمی انجام نداده باشد جلوی در شرکت چشمش به ورود به سایت همسریابی تبیان افتاد، صبحش با اعصاب خوردی شروع شده بود همین یکی را کم داشت. بی تفاوت از کنار سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایران رد شد که دست سایت همسریابی رایگان روی شانهاش قرار گرفت. چرا من رو نادیده گرفتی؟ مگه نمی گن پسرهای ایرانی خیلی به عشق احترام می ذارن؟
مگه سایت رسمی همسریابی همدم و مجنون از سرزمین شما نبود؟
مگه سایت رسمی همسریابی همدم و مجنون از سرزمین شما نبود؟ رادوین خنده ای تلخ کرد و دست سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایرانه را از شانه اش جدا کرد. عشق، کدوم عشق؟!
اسم هوس زود گذرت رو می ذاری عشق. وقتی آنتونی جونش رو برات می داد پشت کردی بهش، که مثال بهترش رو گیر بیاری بنظرت این عشقه؟ هر وقت معنی عشق رو درک کردی بعد بیا به یک پسر ایرانی حرف از لیلی و مجنون بزن. قدمی برنداشته بود که سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایران با فارسی دست پا شکسته ای گفت. اگر با من نبودش هیچ میلی چرا جام مرا بشکست لیلی. ادامه ی جمله اش را به زبان خودش گفت: اگه دوستم نداشتی چرا کم محلی می کردی؟ چرا بعضی وقت ها توجه می کردی؟ چرا وقتی دستم برید هول شدی؟ چرا بهم می گفتی این لباس بهم میآد؟ چرا؟ چرا؟
اگه این جمله ی معروف ایرانی به تو نمی خوره خب پس روشنم کن دلیل رفتارت رو. رادوین عصبی دندان قروچه کرد و با قدمی تند فاصله بین خودش و سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایرانه را به صفر رساند. بیین دخترخانوم با دو خط شعر من خامت نمی شم، من هیچ وقت به تو توجه نکردم. من آدم نارو زدن به رفیق نیستم، سایت رسمی همسریابی جمهوری اسلامی ایران گفت هوات رو داشته باشم منم برادرانه بهت کمک می کردم. دلم نمی خواست آنتونی فکر کنه بهت سخت گرفتم و اذیتت کردم نمی دونستم برداشت سوء می شه از رفتارم، من هیچ وقت به شما نداشتم. سایت رسمی همسریابی همدم دلم نمی خواد ببینمتون پس این آخرین بارتون باشه که جلوی شرکت ظاهر می شید. از کنار سایت همسریابی رایگان که گذشت